کد لوگوهای سه گوشه
کد لوگوهای سه گوشه
حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ
کربلا هوایی و زمینی نقد واقساط تحت نظارت سازمان حج وزیارت با دریافت ارز مسافرتی ثبت نام مشهد مقدس همه روزه تهیه بلیط و ویزا کربلا در اسرع وقت 09125969399 # 09147428701 # 09361322233 # 021- 55015030 ) ثبت نام کربلا و حج عمره ومشهد مقدس (تحت نظارت سازمان حج وزیارت (خرید وفروش فیش حج عمره و تمتع با دریافت مجوز نقل انتقال از سازمان حج وزیارت مدارک برای ثبت نام کربلا (گذرنامه معتبر از تاریخ اعزام باید 6 ماه اعتبار داشته باشه 3 قطعه دریافت ویزای کربلا در اسرع وقت ثبت نام مشهد مقدس همه روزه مادر عشق و وفا ام البنین ویژه نامه رحلت حضرت ام البنین (س) - تورزیارتی نور (ثبت نام کربلای معلا و حج عمره و تمتع و مشهد مقدس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن


بگیر از شب من آفتاب فردا را 
نبند روی من آن چشمه‏های زیبا را

تو گاهواره ماه و ستاره‏ها هستی 
خدا به نام تو کرده است آسمان‏ها را

تو در ادامه هاجر به خاک آمده‏ای 
که باز سجده کنی امتحان عظمی را

خدا سپرده بدستت چهار اسماعیل 
که چشمه چشمه گلستان کنند دنیا را

چه کرده‏ای که به آغوش مهربانی تو 
سپرده‏اند جگر گوشه ‏های زهرا علیهاالسلام را

بگو چه بر سر بانوی آب آمده است 
که باز می ‏شنوم رود رود دریا را

تبر چگونه شکسته‏ست شاخه و برگ تو را 
چطور خم شده‏ای بر زمین، سپیدارا!

بخوان! دوباره بخوان با گلوی مرثیه‏ها 
حدیث تشنه ترین دست‏های صحرا را

از آسمان به زمین آمده است گیسویت 
که سربلند کند دختران حوّا را

پانته آ صفایی

 


مادری که اگر چه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند 
و نگاهش بر افق، که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟
مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، 
سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!
مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود
و نگاهش بر آسمان، که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
مادری که یک عمر، دست از «حسین حسین» گفتن بر نداشت 
و تمام غریبانه ‏هایش را، حتی سوگ عزیزانش را با نام حسین علیه‏ السلام همراهی کرد!
مادری که «ام البنین علیهاالسلام » بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا،
تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آن گاه که راوی، از عبور نیزه‏ها روایت می‏کرد!
مادری که حتی کوچه ‏های «مدینه»، مرثیه‏ سرای
اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
مادری که «وفا»، اولین درس زندگی و «شجاعت»، عالی‏ترین سرشت
همسری ‏اش بود و «صحبت»، بالاترین باور مهر پروری‏ اش.
مادری که برای همیشه، با ناله ‏های نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود
و سروده‏ هایش را فرات، هر روز، هنگام غروب نجوا می‏کند!
مادری که بعد از شهادت «عباس علیه ‏السلام »، دیگر به ماه نگاه نکرد 
و آسمان مدینه، نعمت نورافشانی‏ اش را از دست داد!
مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت
و فریاد «یا حسین»اش را نه ‏تنها در مدینه، که از صحن مطهر کربلا می‏توان شنید! 
درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بی‏ نظیرش باد!
روح آسمانی‏ اش، در سایه سار کوثر، شاد، و شفاعت بشکوهش، دستگیرمان باد!



خداحافظ، مادر کربلا!
غریبانه می روی؛ می روی تا خاک، غم رفتنت را به
دوش بکشد.دنیایی درد را با خود می بری.
تو مادر پسرانی که در کمتر از یک روز، پرنده شدند.
دامانت، خوابگاه روزهای تنهایی زینب بود.
دست هایت، بوی حسنین را می دهد.
تو آغاز عاشقانه ترین روزهای مادرانه بوده ای.
خاک مرقدت، قدمگاه عاشقان شده است. 
کبوترها خاکت را برای شفا می برند.
غیر از تو، کدام زنی را می توانم سراغ بگیرم که زیر
بار این همه داغ، آنی زانویش نلرزیده باشد؟! 
اشک روزهای تنهایی ات بیش از آنکه بوی باب الحوایج 
بدهد، بوی لب های تشنه حسین علیه السلام را می دهد؛
بوی بی قراری اسارت زینب، بوی دست های بریده قمر بنی هاشم.
تو مادر زیباترین ماه شب چهاردهم دنیایی!
چهار پسرت را قربانی کرده اند و تو شادمانی که سربلند
از امتحان بیرون آمده ای. اسماعیل هایت را به قربانگاه
فرستادی و کوچه را با اشک هایت پشت سرشان آب پاشی
کردی و آه هایت بدرقه راهشان شد. 
دلشوره بازگشت کاروان سفر رفته،تابت کرده بود.
عشق در ثانیه های بی قراری ات تپید و گل های
معطر، عطر نفس های تو را شکوفه زدند. 
تمام غنچه ها نام تو را با شبنم بر گلبرگ هایشان نوشتند.
نمی دانم خدا تو را کی و کجا آفرید؛
ولی می دانم به بهشت نزدیک تر از فرشته هایی.
نمی دانم خدا تو را در باغ های ازل آفرید 
یا روزهای اردیبهشتی بهشت؟
لبخند تو لبریز شادی شدند و نارنج ها، شبیه آفتاب
درخشیدند. دست ها بوی دوستی گرفتند و
خانه ها اندوه را فراموش کردند. 
وقتی قدم به خانه کوچک علی گذاشتی، زندگی یک بار دیگر
لبخند زد و عشق، با مهربانی هم قدم شد و بهار، 
خزان باغچه را به دست بادهای رهگذر سپرد.
ماهی ها، دریا را برای ابرها سوغات بردند تا یاد 
صبوری تو را بر دشت های تشنه لب بگریند.
نام بلند تو را تمام درخت ها می دانند.
تمام آب ها از شرم تو سال های سال لب تشنه
گریسته اند.اندوه تو را آینه آب ها کردند تا یادت 
در لحظه لحظه دریاها موج بزند.
صدای رفتنت را تمام باران ها گریه کردند و ماهی ها
مرثیه خواندند و گل های سرخ، از اندوه رفتنت
پرپر شدند و درخت ها از خواب پریدند.
پرستوها، دوازده بند محتشم را به رفتنت گره زدند و باده
ا با نوای «عمان سامانی» هق هق کردند و تو با دنیا،
آرام خداحافظی کردی؛ با اندوه خداحافظی کردی،
با روزهای دوری و دلتنگی خداحافظی کردی و در ناگهانی
از اتفاق، به شهیدانت سلام گفتی، به عزیزان دو
از دستت سلام دادی، به خدا سلام دادی.
تمام آینه ها با تو خداحافظی کردند؛ با لبخندهایت که
زیبایی های بی پایان بودند، خداحافظی کردی.
خداحافظ ای مادر زخم های بزرگ!
خداحافظ ای مادر کربلا!
خداحافظ ای مادر کاروان اسیر! خداحافظ ای....!
عباس محمدی


ام البنین صدایت کنم یا...؟
سلام، مادر شهامت، مادر رشادت و مادر شهادت! 
چه نیک آرمیده ای! چقدر آسوده، صورت به خاک نهاده ای!
انگار همین دیروز بود!
علی علیه السلام به عقیل فرمود: برایم از قبیله ای رشید و شجاع، همسری بیاب!
و تو، برگزیده این انتخاب بودی تا قدم به خانه وحی بگذاری
تا سایه مهربانی ات را مادرانه، بر خانه وحی بگسترانی.
که تو هم فاطمه بودی؛ فاطمه ای که می خواست جگر گوشه های بانویش فاطمه علیهاالسلام را پناه باشد!
فاطمه ای که می خواست زینبِ فاطمه علیهاالسلام را مادری کند! فاطمه ای که می خواست حسین فاطمه علیهاالسلام را عاشقانه خدمت کند!
تو آمدی! یعنی باید می آمدی! تا مادر حماسه شوی و حماسه را در دامان خود بپروری.
هنوز تاریخ، لحظه ورودت به خانه وحی را به خاطر دارد!
تو، عروس مهربانی ها و خوبی ها، قدم به خانه نگذاشتی و گفتی: تا دختر بزرگ خانه اجازه نفرماید، وارد نمی شوم.
و این، از بانویی چون تو، دور نبود، که همه تاریخ، به ادب و نجابت و وقار تو سوگند می خورد.
تو آمدی و خاتون مهربان خانه شدی، تا زینب علیهاالسلام ، سنگ صبوری برای درد دل داشته باشد.
تا حسین علیه السلام ، بیش از این، در اندوه کوچه های بنی هاشم، تنها نماند.
تا حسین علیه السلام ... آه! همه می دانند که تو چقدر فرزندان فاطمه علیهاالسلام را دوست می داشتی.
آن قدر، به فرزندان بانویت فاطمه علیهاالسلام ، عشق داشتی که به مولایت علی علیه السلام گفتی: مولا! دیگر مرا فاطمه خطاب نکنید؛ به خدا تاب اندوه کودکان بانو را ندارم؛ نام فاطمه علیهاالسلام دل زینب را به درد می آورد. و آنوقت تو شدی ام البنین؛ مادر سروهای آزاده!
تو آمدی تا نوری دیگر از خانه علی علیه السلام ساطع شود و شعاعش، همه هستی را به تماشا بخواند. با تو، نور علی نور، تحقق یافت و ماه بنی هاشم، قمر منظومه ولایت گردید و به حق، تو لایق این ماه بودی.
ام البنین!
اینک تو مادر پسری هستی که قرار است علمدار کربلا باشد و ساقی گل های محمدی صلی الله علیه و آله وسلم .
تو مادرِ آفتابی شدی، که قرار است، تمام عالم در سایه امن، بیاساید. و به راستی که فقط تو لایق این ماه بودی!
مگر می شود از تو نگفت؟
مگر می شود از آن همه عظمت حرفی نزد؟!
وقتی خبر شهادتِ پسرت را، امیدت را و نور چشمت را شنیدی، گفتی: پسرم فدای حسین فاطمه! سلام بر تو، مادر وفا، مادر ادب و مادر عشق!
ام البنین!
خدیجه پنجی

 


خبر رسیده قافله و چشم های تر دارد
برای ام بنین یک نفر ... خبر دارد 
خدا کند که مراعات سن او بشود
خبر ، خبر .. همه بر قلب او ضرر دارد
نخواست او که بپرسد جه شد ابالفضلش
سوال بود برایش ...حسین سر دارد ؟
براش گفت چه شد ؟ماجرا چه بود ؟ آنکه
به روی آینه اش گرد از سفر دارد
تمام واقعه این بود : بین نخلستان
جماعتی سر حمله به یک نفر دارد
تمام قامت او را به باد می دهد و
بدون آنکه ز چشمش ، دست بردارد
شهید می شود عباس نه !...حسین دمی
که جان سپردن عباس را نظر دارد
گذشت واقعه اما تصورش باقیست
هنوز مرد خدا دست بر کمر دارد
زسمت علقمه سمت خیام می آید
چرا که پیکر عباس درد سر دارد
ز ضربه های عجیب و غریب بی رحمی
که قصد بی ادبی با سر قمر دارد
شنید ، ام بنین ، گفت : نام من این نیست
چرا که " ام بنین ...لا اقل پسر دارد 
مجتبی کرمی

 


درود بر تو ای کسی که عزیز حضرت زهرا بودی
سلام بر تو ای مادر ماههای درخشان ، 
ای فاطمه دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب که لقب داده شدی
( از طرف حضرت علی ) به ام البنین ( مادر پسران ) 
و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
خدا و پیامبرش را گواه می گیرم که همانا تو با اهدای فرزندانت 
و قربانی‏ کردن آن‏ها در راه آرمان‏های حسین علیه ‏السلام جهاد نمودی؛
و بندگی خدا را با تحت ولایت قرار گرفتن امامان معصوم 
با خلوص کامل به جا آوردی و بر آن مصیبت جانکاه و عظیم ( که برای فرزندانت اتفاق افتاد )
صبر نمودی چرا که آنرا در پیشگاه حضرت حق می دانستی 
و همواره در سختی ها و شدائد ، امام علی بن ابی طالب را یاری می کردی
و همواره در نهایت اطاعت و وفاء نسبت به این خاندان بودی .
وهمانا تو به خوبی کفالت و خدمتگزاری در خانه ی علی را عهده دار شدی
و با حفظ و نگهداری دو یادگار زهرای اطهر – امام حسن و امام حسین –
امانت بسیار بزرگ خدا را ادا کردی و حجت های خدا را برگزیده 
و در راه به ثمر نشستن اهداف آنها تلاش نمودی .
و در خدمتگزاری به فرزندان رسول خدا سعی و تلاش نمودی
در حالیکه نسبت به ایشان معرفت کامل داشته 
و به صدق گفتارشان یقین داشتی و در نهایت مهربانی و دلسوزی
نسبت به ایشان بودی و برگزیدی هواخواهی ایشان را .
و فرزندان رسول خدا را بیشتر از فرزندان سعادتمند خودت دوست می داشتی 
و محبت نسبت به ایشان را در محبت نسبت به اولاد خودت ، ترجیح می دادی .
پس درود خدا در هر لحظه از شبانه روز بر تو باد .





تاریخ : یکشنبه 93/1/24 | 11:1 عصر | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • زیر وب

  • ابزار پرش به بالا