کد لوگوهای سه گوشه
کد لوگوهای سه گوشه
حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ
کربلا هوایی و زمینی نقد واقساط تحت نظارت سازمان حج وزیارت با دریافت ارز مسافرتی ثبت نام مشهد مقدس همه روزه تهیه بلیط و ویزا کربلا در اسرع وقت 09125969399 # 09147428701 # 09361322233 # 021- 55015030 ) ثبت نام کربلا و حج عمره ومشهد مقدس (تحت نظارت سازمان حج وزیارت (خرید وفروش فیش حج عمره و تمتع با دریافت مجوز نقل انتقال از سازمان حج وزیارت مدارک برای ثبت نام کربلا (گذرنامه معتبر از تاریخ اعزام باید 6 ماه اعتبار داشته باشه 3 قطعه دریافت ویزای کربلا در اسرع وقت ثبت نام مشهد مقدس همه روزه میلاد با سعادت حضرت علی اکبر(ع)مبارک باد - تورزیارتی نور (ثبت نام کربلای معلا و حج عمره و تمتع و مشهد مقدس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تقدیم به تمامی جوانان مسلمان و غیور کشورم
که الگویشان در زندگی , جوان رشید و دلاور کربلا ،
حضرت علی اکبر علیه السلام است
میلاد سرو قامت آل یاسین ، رعنا جوان حسین بن علی
شیر مرد صحنه نبرد کربلا،رنگین کمانی ازجلوه های ایثار
و جانبازی ، نورچشم آقا ابا عبدالله (ع) الحسین ،
الگوی جوانان غیور مسلمان
حضرت علی اکبرعلیه السلام
وبزرگداشت روز جوان بر جوانان  و جمیع عاشقان و پیروان
طریق سرخ علوی مبارک باد

 






می‌آیی و لیلا شده مجنون عطر و بوی تو
دستی به رویت می‌کشد، یک دست بر گیسوی تو
نه بر نمی‌دارد کسی یک لحظه چشم از روی تو
یک چشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو
هم باده نوش کوثری، هم مست از جام علی
باز، ای محمد! می‌رسی، این بار با نام علی
یا رب و یارب ساغرت، یا حق و یا حق باده‌ات
از مستی لب‌های تو میخانه شد سجاده‌ات
یک دم علی گل می‌کند در آن لباس ساده‌ات
یک دم محمد می‌رسد با زلف تاب افتاده‌ات
می‌آید از در مصطفی امشب که مستم با علی!
حالا که تو هر دو شدی پس یا محمد! یا علی!
تسبیح زیبایت دل روح الامین را می‌برد
آن قد و بالایت دل اهل زمین را می‌برد
ناز قدمهایت دل سلطان دین را می‌برد
موج نگاهت کشتی اهل یقین را می‌برد
غرقند قایق‌های ما در بهت اقیانوس تو
بال ملک می‌سوزد از «یا نور و یا قدوس» تو
وقتی رجز خوان می‌شوی، انگار حیدر می‌رسد
یک لافتای دیگر از نسل علی سر می‌رسد
ای نسخه دوم! ـ که با اصلش برابر می‌رسد
پیش تو می‌لرزد زمین، گویی که محشر می‌رسد
صف می‌کشد یک شهر تا شاید تماشایت کند
مه می‌رسد تا یک نظر در صبح سیمایت کند
شهزاده! دل را می‌بری از شهر با یک گوشه لب
ای مرد! تو یا یوسفی یا احمدی، یا للعجب!
چشم انتظارت کوچه‌ها، ای ماه زیبای عرب!
صبح یتیمان می‌رسد تا می‌رسی تو نیمه شب
دستان تو میراثی از دست کریم مجتبی
اصلا تو گلچینی شدی از گلشن آل عبا
تا پرده‌های خیمه را ماه جوان وا می‌کنی
هم دشمن و هم دوست را غرق تماشا می‌کنی
با شرم و خواهش یک نظر در چشم بابا می‌کنی
از او چه می‌خواهی؟ چرا این پا و آن پا می‌کنی؟
ای کربلایی این تو و این لحظه‌ی دلخواه تو
ای شیر مست هاشمی اینجاست جولانگاه تو
می‌خواستت در خاک و خون اصلا خدای کربلا
اصلا سرشتت از گِلی خونین برای کربلا
تا باز باشی بهترین، در روضه‌های کربلا
اما در این توفان امان از ناخدای کربلا
با خواهش چشمان تو تا اذن میدان می‌دهد
با رفتنت آرام جان! دارد پدر جان می‌دهد
قاسم صرافان



نوزاد را در آغوش گرفت
پارچه سفید را از صورتش کنار زد وپیشانی روشنش را بوسید.
به چشم های سیاه و کوچکی که بی هدف همه جا را نگاه می کرد، خیره شد.
دست های سفید و مشت شده نوزاد را در دستش گرفت.
این نگاه ها، این چهره، این چشم ها، این لب و دهان کوچک، برایش آشنا بود.
اصلاً زینب با آنها بزرگ شده بود.
نوزاد را در آغوش فشرد.
چه قدر او را دوست می داشت.
گویا آمده بود تا تمام خاطرات کودکی اش را برایش زنده کند.
دلش برای آن روزها می تپید. لحظه هایی که با برادر از
خانه تا مسجد می دویدند و بعد جدشان او را از زمین بلند
می کرد می بوسیدش و روی شانه هایش می گذاشت.
این نوزد آینه بود، آینه ای برای آن روزها.
بوییدش، دست هایش را بوسید، نوزاد خندید.
دست ها و پاهایش را تکان داد، و بعد گریه کرد.
گرسنه اش بود.
او را در آغوشش فشرد و بعد به مادر سپرد.
در دلش گفت: آمنه شده ای لیلا، برایم آینه آورده ای که در آن جدم را
ببینم و روزهای خوش زندگی ام زنده شود.
و بعد زمزمه کرد:
السلام علیک یا رسول الله.
کودک در آغوش مادر آرام بود و شیر می خورد.
طیبه محمدی



هلال ماه جبینش از دل شبِ زلفش رخ نمود، ابرهای پلک واره از
هم دور شد و برق نگاه یک جفت ستاره، آسمان مهتابی رخسارش را شکافت!
این نخستین تصویر از شمایل شهزاد بنی هاشم
در قاب نگاه چشم های لیلا علیهاالسلام بود!
از وقتی که پنجره چشم هایش را به روی جاده بی انتها
نگاه لیلا باز کرده بود، خواب را از دیدگان او ربوده بود؛
نه از آن جهت که دستی باید گهواره بی تابی هایش را تکان
می داد و یا جرعه های شیره گل، لبان او را به شبنم می نشاند!
لیلا نیز مثل هر زن دیگری، راه و رسم مادری می دانست
و سلوک مهربانی می شناخت، اما آن چه در گهواره دستان
او تکان می خورد،یک کودک نبود که سپیدی موی مادر
را به پای بزرگ شدن خویش بطلبد.
او از هم اینک بزرگ بود!
همانند اسم اعظمی که بر وی خطاب می کردند
و غیرت بوتُراب را در برق چشمان او به تماشا می نشستند!
انگار که از هم اکنون با ذوالفقار نگاهش،
دروازه های کربلا را می گشود!
آن جلال و جبروتی که کودک لیلا را بر تخت بزرگی
و شوکت می نشاند، تکرار خطوط نسخه وجود حضرت
رسول اکرم (ص)بر صفحه هستی علی اکبر علیه السلام بود.
گویی برگه ای از کتاب جان پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم
در پیش چشم لیلای دور مانده از خاتم رُسُل قرار گرفته بود و او در آن
نظر نمی افکند و چیزی نمی خواند، جز آن چه به امین اللّه منتسب بود!
لیلا دیگر مادر کودک خویش نبود، بلکه دایه کودکی های
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شده بود!
و چه موهبتی برتر از آن که زنی
موسپید شود درراه روسپیدی عشق!
مگر نه آن که چیزی نخواهد گذشت که کودک رسول واره
لیلا، دلاور صحنه های کربلا خواهد شد؟!
نزهت بادی


اى فاطمه را آئینه ى کوثر دیگر
وى نوش لبت شهد و گل و شکر دیگر
هر گوشه‏اى استاده خلیلى به تماشا
آورده مگر دسته گلى هاجر دیگر
جبرئیل به شوق آینه پرداخته گویى
از کوچه ى نور آمده پیغمبر دیگر
کنعان شده بیتاب‏تر از جان زلیخا
یوسف ز سفر آمده با منظر دیگر
مشاطّه ایمان پى آرایش توحید
آورده ز گنجینه ى حق گوهر دیگر
اى اصل تو از آب و گل ختم رسالت
از نور حسین آمده‏اى حیدر دیگر
با زلف خم اندر خمت اى ماه دو هفته
بر تارک خورشید زدى افسر دیگر
اى نام تو پیرایه ى تسبیح ملایک
دیپاچه ى عشق آمدى از دفتر دیگر
در مرتبه ى وصل ازل خون
خدا را مثل تو نداده است خدا اکبر دیگر



نامت، تکرار جاودانه مهر است، در هجامه های مکرر درد.
نامت به گل می ماند؛ زیبایی... سکوت... و پرپر شدن.
نامت به شادی می ماند؛
سرور رقصانی که سینه پدر را به گُل می نشاند
وقتی که در ازدحام بی کسی هایش فریاد می شود.
نامت به شادمانی می ماند، علی!
حتی در میان هجوم نیزه و تیر و... بی کسی.
و به برادر و به یاور. و به پدر بزرگ؛
وقتی که پدر، دلتنگ آغوش گرم محمد0ص) می شود، وقتی که پدر
می خواهد به آرامش و سکوت چهره ای فراموش شده
در اذهان سنگ شده مردم پناه ببرد. نامت بزرگ است؛
یک بزرگی آرام؛ یک بزرگی بی انتها که ساحل را می شود
در زلالی دریای چشمانت یافت... نامت بزرگ است، «اکبر»!
نامت به تشنگی می رسد... ؛ درست وقتی که از لبان خشکیده
پدر، آب طلب می کنی و مولای تشنگان، نام بلندت را در صفحه اول تشنگان،
سرخ می نویسد و از آن جاست که با تشنگی، خویشاوند می شوی می سوزی،
خاکستر می شوی و آن گاه، در تاریخ، جاودانگی را حک می کنی.
نمی دانم چرا نامت همیشه پس از آب می آید؛
دو واژه بعد از تشنگی؟
کسی که خویشاوند نزدیک زلالی است...،
از خانواده دریا، کسی که به کوثر می رسد چرا؟ تشنگی چرا؟!
و پدر هم تشنه است؛
حتی تشنه تر از گریه های پیچیده در خیمه، حتی تشنه تر از
غیرت متلاطم شمشیرِ عمو، حتی تشنه تر از... تو.
برو، برو پسرم! و چه نزدیک است سیراب شدنت؛
آن هم از دست زیباترین مخلوق هستی، از دست جدّت
، محمد صلی الله علیه و آله وسلم ! برو پسرم!
داوودخان احمدی


می‏آیی و کائنات به تو سلام می‏کند.
عطر آرام تو که از افق لبریز می‏شود،
جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می‏ایستد.
آفتاب در پیشانی تو شدت می‏گیرد.
تمام میوه ‏های درختان شاداب می‏شوند
و برگ‏های سبز برای تو شعر می‏خوانند.
گل‏های سرخ از لبخندهای بی‏ مضایقه تو جان می‏گیرند
و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می‏ریزند.
همه موج‏ها از تو یاد گرفته ‏اند که هیچ‏گاه از رفتن باز نمانند.
پیش از آنکه بیایی، ابرها نام زلالت را بر همه باریده بودند.
همه نام تو را می‏دانند. همه تو را می‏شناسند.
تو شبیه‏ ترین غنچه‏ ها به بهاری، تو شبیه‏ ترین شکوفه‏ های ازل
به پیامبری صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله .
همه عطر تو را می‏شناسند؛ نارنج‏ها، ابرها، بادها و گنجشک‏ها.
نام تو در خون همه گلبرگ‏های زیبا جریان دارد.
همه عطرها از مهربانی تو سرچشمه می‏گیرند.
تمام اردیبهشت‏ها از آغوش گرامی تو جان می‏گیرند.
بهشت، بهانه‏ ای‏ست برای دیدن تو. بی‏تو،
بهار توهمی بزرگ است که به کویرهای بی‏پایان ختم می‏شود.
تو مسافر تمام قلب‏هایی هستی که پرنده ‏ها را دوست دارند.
ماه از گریبان گرامی تو آغاز می‏شود
و روز در پیراهن تو تکثیر می‏شود.
با تو می‏توان خورشید را به کوچک‏ترین ایوان‏ها دعوت کرد
و باران را مهمان تمام شیشه‏ های غبار گرفته بی‏رهگذر.
امشب به یمن آمدنت تمام آینه‏ ها قد می‏کشند.
ابرها همه باران می‏شوند تا بی‏ واسطه
گونه ‏های بهشتی‏ات را ببوسند.با آمدنت،
عشق به مهمانی خانه‏ های فراموش شده می‏رود
و سقف خانه‏ ها ستاره ‏پوش می‏شوند.



بوی خوش نسیمی دلنواز از دور دست می آید.
شاید محمّد صلی الله علیه و آله است که در هیبت
«علی اکبر» از دامان لیلا بر می خیزد و دنیا را به شوق وا می دارد.
ذرّات خاک، بوی خوش قدم هایت را به سماع در
آمدند، آن گاه که پلک های کوچکت، دنیا را بر هم زد!
مردانگی از همین نگاه آغاز می شود.
تو پلک می گشایی تا روزها و شب ها بهانه ای داشته باشند برای آمد و رفت.
غیرت «علی علیه السلام »، در رگ هایت می دود و
رحمت «محمد صلی الله علیه و آله » در رفتارت.
عشق و عقل در تو به هم رسیده اند.
کودک دلبند حسین علیه السلام ، خدا می خواست تا
دنیا دوباره محمد صلی الله علیه و آله را به تماشا بنشیند
در رفتار و گفتار تو.پلک گشودی و آفتاب از نگاه روشنت، طلوع کرد.
هر تکان گاهواره ات، قلب زمان را می لرزاند؛
که تو یک قدم به کربلا نزدیک تر می شوی.
از دامان لیلا، چون واقعه ای بزرگ بر می خیزی
و دنیا را، به شوری عاشقانه فرا می خوانی.
کربلا، دیری است قدم هایت را به انتظار نشسته است.
تکیه بر گام های استواری و غیرت تو دارند، ستون های خیام عشق.
علی جان، ای مؤذّن اذان سرخ شهادت در گستره ظهری شورانگیز!
تو عشق را تفسیر کردی؛ آن لحظه که قدم بر میدان نبرد نهادی.
شنیده ام هیچ کس تیغی از غلاف بیرون نکشید.
گمان کردند رسول خدا صلی الله علیه و آله به میدان آمد؛
مگر نه این که تو شبیه ترین فرد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودی؟
صدایت، خاک را بارور کرد.
صدایت، در کنگره افلاک پیچید؛
«انا علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب»
و این یعنی عشق؛ یعنی اصالت.
صدای گام های عشق است که در هفت آسمان پیچید!
قنداقه ای از نور، در آغوش حسین علیه السلام است.
و حسین علیه السلام ، مشتاق دیدار جدّ
بزرگوارش، محمد در چهره زیبای کودک!
میلاد تلاقی دو نور در یک آینه، تکثیر دو اقیانوس،
حضرت «علی اکبر علیه السلام »، مبارک!
خدیجه پنجی



من شدم خلق که با عزمی جزم،
پای از بند هواها گسلم پای در راه حقایق بنهم
با دلی آسوده، فارغ از شهوت و آز
و حسد و کینه و بخل
مملو از عشق و جوانمردی و زهد
در ره کشف حقایق کوشم
شربت جرأت و امید و شهامت نوشم
زره جنگ برای بد و ناحق پوشم
ره حق پویم و حق جویم و بس حق گویم
آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم
شمع راه دگران باشم وبا شعله خویش
ره نمایم به همه، گر چه سراپا سوزم
من شدم خلق که مثمر باشم،
نه چنین زاید و بی جوش و خروش ،
عمر بر باد و به حسرت خاموش
ای صد افسوس که چون عمر گذشت، معنی اش می فهمم
کاین سه روز از عمرم ، به چه ترتیب گذشت
کودکی در غفلت ، نوجوانی و جوانی شهوت ، وقت پیری حسرت
زنده یاد دکتر علی شریعتی


خداوندا !

بگذار روزهای جوانی ام را با نفس فرشته هایت شماره کنم !
جوانی ام راخوش بوتر از پیراهن یوسف کن !
روزهای جوانی ، دلنشین اند ؛ دلنشین تر از نگاه لیلی ؛
خوش آواتر از صدای تیشه فرهاد و خواستنی ترند از عشق .
جوانی ، روزگارماندنی ترین خاطره هاست . . .
جوانی پلی میان کودکی و پیری است .
خوشبخت آن کسی است که این پل را به سلامت بگذراند
تا می توانی جوانی کن و جوان باش
اما یادت نرود که درگذشت زمان را چاره ای نیست که درمان کند
و این ناچاری به خاطر این است که قدر جوانی ات را بدانی . . .

روزجوان مبارک باد



جوانی شور است و اشتیاق، امید است و آرزو؛
شوری که باید آن را جهت داد تا چون عقربه ای شناور
در ناملایمات و توفان های زندگی، رهنمون سعادت گردد
که مردان بزرگ، عظمت نام خویش را ثمره جوانی می دانند
و رمز موفقیّت را در شناخت آن.
جوانی نردبانی است که پله هایش را با دست های خویش
باید ساخت، و با گام های خویش، می بایست
به سمت بلندترین نقطه آسمان گام برداشت
همچون اشتیاق جاری در خون جوانانی که خون خویش
را به خاک ریختند، تا «جوان» زنده بماند و امام
جوانان، در خلوت اشک و غربت، تنها نماند.
سلام بر جوانانی که در جوشش زندگانی و در اوج جوانی
لبخندهای پیر مراد خویش را، ره توشه نمودند و کشته شدن
در جوانی را بهتر از پیر شدن در حسرت و خسران برگزیدند
و رفتند، تا فراموشی سال های دور از خانه را به یاد ما بیاورند
رفتند، تا همراه با قافله جوانان کربلا، در روشنایی سرسبز
حضور، بال های یکدست خویش را رها نمایند.



خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند
مقدّسات جهان را، به زیر پا ننهند
شرور و مفسد و بیدین و بیحیا نشوند
ز درس و مدرسه تعلیم و تربیت گیرند
هوا پرست و طمعکار خودستا نشوند
خدا کند که جوانان ره هُنر پویند
شکسته حال و پریشان و بى نوا نشوند
به منصبى که رسیدندخویش گم نکنند
به نارضائى بیچارگان رضا نشوند
پى سیاست بدکارگان قدم نزنند
وطن فروش و خطاکار و بد ادا نشوند
بجان و مال و بناموس کس طمع نکنند
در این معامله هم کیش اشقیا نشوند
خدا کند که جوانان عقیده مند شوند
سبک عیار و تهى مغز و خودنما نشوند
سر عقیده خود پاى فشارند چو کوه
بسان کاه زهر باد جابجا نشوند




حیدر ثانی بیامد یا نبی رخ می نماید
اکبر زیبای لیلا پرده از چهره گشاید
روی او روی محمد، بوی او بوی محمد
خلق او خلق عظیم و خوی او خوی محمد
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد.

الا ای خضرِ رحمت تشنه‌کامِ لعلِ لب‌هایت!
خجل گردیده زیبایی، ز شرم روی زیبایت
زیـارت نامه زوار ثـارالله، سیمایت
حسین بن علی گردیده محو قد و بالایت
جـلال احمـد و آلـت، جمـال الله تمثالت
سر و جان خاک درگاهت، دل بابا به دنبالت
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد.


حیدر ثانی بیامد یا نبی رخ می نماید
کبر زیبای لیلا پرده از چهره گشاید
روی او روی محمد، بوی او بوی محمد
خلق او خلق عظیم و خوی او خوی محمد
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد.


جن و ملک گرم مدح و سجودت
در راه حق رفته بود و نبودت
ای جلوه ی بارگاه حسینی
شش گوشه شد ، آن حرم با وجودت
میلاد سرو قامت آل یاسین مبارک

ای رخ تو کعبه دلها ، میوه ی قلب گل زهرا
ذکر همه عاشقا اینه ، خوش آمدی یوسف لیلا
ای جان ما جانان ما ، خورشید ما مهتاب ما
با مقدمت خنده نشست ، روی لب ارباب ما
میلاد نور چشم آقا ابا عبدالله حسین (ع) مبارک


ز فرزند امیرالمؤمنین و زادهْ زهرا
شبیه روی بیغمبر ، علی اکبر آورده
به شام یازده ْشعبان عیان شد آن مه تابان
خرد گفتا حسین از ماه گردون بهتر آورده
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد.


آفاق منور شده از طلعت ماهی
ماهی که اصیل است و برازنده شاهی
این زاده لیلاست، بود مظهر توحید
ثانیِّ محمد بود این نور الهی
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد


جمال حضرت جانان، بود نامش علی‌اکبر
عزیز خالق سبحان بود، آن وارث حیدر
که هست ثانی احمد، جز علی‌اکبر، گل لیلا؟
بحق این مظهر ایمان بود، بر عالمی سرور
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد

ای سرو بوستان ایستادگی!
ای زیباترین گل باغ حسین!
ای جوان رعنا و رشید حسین!
ای علی را یادگار!
ای علی اکبر!
سلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه ات.


چهارچیز را پیش از چهار چیز غنیمت شمار:
جوانی پیش از پیری
صحت پیش ازبیماری
توانگری پیش از فقر
و زندگی پیش ازمرگ (حضرت رسول-ص)
*روز جوان مبارک*
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام


فرازی از سلام امام زمان (عج) به حضرت علی اکبر:
سلام بر تو ای نخستین کشته از فرزندان بهترین سلاله از نوادگان ابراهیم خلیل!
درود خدا بر تو و بر پدرت باد! ... خداوند ما را از ملاقات کنندگان وهمنشینان تو و همنشینان جد و پدر و عمو و برادر و مادر مظل.مه ات قرار دهد!
بحار الانوار ، ج 101، ص 469


پیامبر اکرم(صل الله علیه) می فرمایند:
به راستى که خداوندمتعال به جوان عبادت پیشه بر فرشتگان مى بالد و مى فرماید:
به بنده ام بنگرید! به خاطر من از خواهش نفسش دست کشیده است .
میلاد حضرت علی اکبر(علیه السلام) و روز جوان مبارک



الا ای ماه شعبان! ماه احمد را تماشا کن
جمال بی‌مثال حیّ سرمد را تماشا کن
در اقطاع زمین خلد مخلّد را تماشا کن
محمّـد را محمّد را محمّد را تماشا کن
ولادت یافت با حُسن رسول الله، زیبایی
جمـال ماه لیلا را ببین با چشم زهرایی
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد.

ای نور خاندان نبوت جمال تو
ای فخر دودمان امامت کمال تو
ای اشبه تمام خلایق بخلق و خلق
بر خاتم نبوت و حسن خصال تو
میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد.

نسل جوان را به جهان رهبری
جلوه ی توحید، علی اکبری
هر که هوای رخ احمد کند
در تو تماشای پیمبر کند
ولادت باسعادت سرو باغ احمدی، آینه ی محمدی و روز جوان مبارک

الگوی شجاعت و ادب، اکبر
دردانه ی فاطمی نسب، اکبر
فرزند یقین، زنسل ایمان بود
پرورده ی دامن کریمان بود
جان، برخی نام ماندگارش باد
یاد ادبش نمی رود از یاد
آن یوسف حسن و ماه کنعانی
در خلق و خصال، احمد ثانی
آن شاهد بزم، سرو قامت بود
دریا دل و کوه استقامت بود


این یوسف لیلاست که یوسف شده ماتش
پیوسته فرستاده ز کنعان صلواتش
هم محو کمال آمده هم محو صفاتش
آثار محمد(ص) متجلی ست ز ذاتش

آسمون وا شد و پیک خدا پر کشیده
ذکر یامظهر العجائب امشب رسیده
شبه پیغمبره سوره کوثره
مه دلبر حسینِ علی اکبر حسینه
میلاد نور چشم آقا ابا عبدالله حسین (ع) مبارک

میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام
مبعث، عید شکوفایی خوشبوترین گل هستی، و روز جوان مبارک.


جمال حضرت جانان، بود نامش علی‌اکبر
عزیز خالق سبحان بود، آن وارث حیدر
که هست ثانی احمد، جز علی‌اکبر، گل لیلا؟
بحق این مظهر ایمان بود، بر عالمی سرور
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و بزرگداشت روز جوان مبارک باد.





تاریخ : شنبه 94/3/9 | 12:0 صبح | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • زیر وب

  • ابزار پرش به بالا