اللّهــم صلّ علــی محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
السلام علیک یا موسی بن جعفر علیه السلام![](http://liubavyshka.ru/_ph/35/2/198796481.gif)
سلام بر امام کاظم (ع) ،سلام بر مولای مهربانم ومظلومم
که باب الحوایج هستند.
اینجا کاظمین است
وقتی عقربه تاریخ به بیست وپنجم آن نزدیک میشود
دوباره ثانیه ها به فریاد میآیند.
از نگاه دیوارهای شهر، غم میچکد.
ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش میرسد:
امشب پس از چندین سال روز، چندین سال شب
هفتمین ستاره به آسمان هفتم میرسد؛
ولی غافل از آنکه این مردم، غفلت، سایه گستر چشمه ایشان شده است.
دریغ و صد افسوس که نمیدانند اینجا دیگر تازیانه ها شرمِ باریدن دارند!
چه سخت است و دردناک، دیدن چشمان خیس و بارانی و منتظر دخترت!
او سالها سال چشم به راهی را تحمل کرد تا تو
از سفر برگردی....
امّا غربت تو با تو عجین بود و سرانجام این
چشمها را برای همیشه منتظر و داغدار گذاشت.
معصومه تو، خود هم این غم را به دوش کشید؛ امّا... .
حال که دستهایم در جستجوی نگاه خدایی توست
فقط میگویم: ای کاش کبوتری بودم در حریم حرم کاظمین تا
بالهای خود را آنقدر در آسمان گرفته اش میتکاندم که
تمام غمهایم در پنجره فولادش گره بخورد!
کاش پرنده ای بودم و بالهایم آنقدر وسعت داشت تا به اوج آسمانها
میرفتم و پرده سیاه غم را از صورت گرفته خورشید کنار میزدم تا
شاید این طرفتر، دل گرفته دختری آرامتر شود!
ای کاش...
زندگینامه امام موسی کاظم علیه السلام:
نام:موسى بن جعفر.
کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.
القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.
نکته:امام موسی کاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.
منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.
تاریخ ولادت امام موسی کاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.
محل تولد امام موسی کاظم: ابواء (منطقهاى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب علیهم السلام.
نام مادر امام موسی کاظم:حمیده مصفّاة. نامهاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مىداد. و دربارهاش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»
مدت امامت امام موسی کاظم: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.
تاریخ و علت شهادت امام موسی کاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون الرشید به آن حضرت خورانیده شد.
محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.
همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه.
فرزندان امام موسی کاظم: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.
الف) پسران امام موسی کاظم
1. امام على بن موسى الرضا(ع).
2. ابراهیم.
3. عباس.
4. قاسم.
5. اسماعیل.
6. جعفر.
7. هارون.
8. حسن.
9. احمد. 10. محمد.
11. حمزه.
12. عبداللّه.
13. اسحاق.
14. عبیداللّه.
15. زید.
16. حسین.
17. فضل.
18. سلیمان.
ب) دختران امام موسی کاظم
1. فاطمه کبرى.
2. فاطمه صغرى.
3. رقیّه.
4. حکیمه.
5. ام ابیها.
6. رقیّه صغرى.
7. کلثوم.
8. ام جعفر.
9. لبابه.
10. زینب. 11. خدیجه.
12. علیّه.
13. آمنه.
14. حسنه.
15. بریهه.
16. عائشه.
17. ام سلمه.
18. میمونه.
19. ام کلثوم.
یکى از دختران امام موسی کاظم (ع) به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام که براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.
اصحاب ویارانامام موسی کاظم :
تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى کاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذکر مىگردد:
1. على بن یقطین.
2. ابوصلت بن صالح هروى .
3. اسماعیل بن مهران.
4. حمّاد بن عیسى.
5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.
6. عبداللّه بن جندب بجلى.
7. عبداللّه بن مغیره بجلى.
8. عبداللّه بن یحیى کاهلى.
9. مفضّل بن عمر کوفى.
10. هشام بن حکم.
11. یونس بن عبدالرحمن.
12. یونس بن یعقوب.
زمامداران معاصر:
1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).
2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).
3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).
4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).
5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).
6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).
امام موسى کاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید.
امام موسی کاظم تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.
![](http://s5.picofile.com/file/8103412292/AKSGIF_IR_emam_kazem_%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85_%D8%B9_0.gif)
نام: موسى بن جعفر.
کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.
القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.
نکته: آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج»
منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.
تاریخ ولادت: هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.
محل تولد: ابواء (منطقهاى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب علیهم السلام.
نام مادر: حمیده مصفّاة. نامهاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مىداد. و دربارهاش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.
تاریخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون الرشید به آن حضرت خورانیده شد.
محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.
همسران: 1. فاطمه بنت على.. 2. نجمه.
فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.
یکى از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام که براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است
![](http://s5.picofile.com/file/8103427584/AKSGIF_IR_emam_kazem_%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85_%D8%B9_60.gif)
آزاده کاظمین
ای صنوبر صبور!
اینک ما رهروان مکتب صبوری تو، غمنامه کوچ تو را سرود
کرده ایم و مرثیه خوان، بر سفره سوگواری تو مویه می کنیم.
ای اسوه شکیب!
گر چه حسودان قرن هارونی، از آواز جان جوان تو
هراسیدند و تو را میهمان تاریکای زندان کردند
امّا جان تو را به بند نکشیدند که تو دنیا را به بند آوردی و
از قفسْ خانه خاک گذشتی و در افلاک آشیان کردی.
نامت نگین روزهای تاریخ است و داستان صبوری ات
زبان به زبان در زمین و آسمان می چرخد و آشوب می کند.
صبوری و کاظمی را از تو آموخته ایم!
از تو که در اسارت، درس آزادگی دادی و اندیشه ات
معجزه خردمندان است و راهت میراث جاودانه ای
است که هماره عاشقانت را به رستگاری رهنمون است.
ای آزاده کاظمین!
اگر چه هارون ـ این انبان زشتی و غرور ـ شعاع خورشیدی
امامت تو را تاب نیاورد، امّا خورشید هرگز نمی میرد.
آفتاب تو از کاظمین تا همیشه تاریخ بر تشنگان زمان می بارد
و جان جهان، از عطر روشن سبز تو لبریز شکوفه می شود.
ای آن که شانه هایت کوله بار غربت زمان را به دوش می کشد
و ای حقیقت روشن! ما را که بی شمار، نام تو را گریسته ایم
![](http://s5.picofile.com/file/8103423976/AKSGIF_IR_emam_kazem_%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85_%D8%B9_27.gif)
خوش به سعادت واژه هایی که از زیارت میله ای بیگناه می آیند؛
از ملاقاتِ نواهای مغمومی که عطر تلاوت آینه زار را بر قلبهای نقره گون میگستراند!
خوشا قطره های بلورین اشک برای بدرقه دریا دلی از تبار نورهای یکپارچه!
و ما سوگوار توایم، ای که نجواهای رقّت انگیز شبانه ات، بند بند
تن زندانها و زندانهای تن را به لرزه در آورد.
سوگوارِ تو که بادهای سمّی مخالف، اوقات رویش را از تو باز نستانْد
حاشا که تراکم شکنجه گاهها، تناسب اندام نیایشت را به هم بریزد!
شکیبائی ات را آئینها و کتیبه های مقدّس حک کرده اند.
آری! بازوان قوی تقواست که تنگناهای دنیا را اینچنین به زنجیر میکشاند.
استقامت تو در تسلسل زندانها، فلسفه بافی فرومایگان و مترصدان را باطل کرد.
لاطائلاتِ نسنجیده دونان را پشت سر میریختی و آنگاه، تکبیرةالاحرامِ
آزادی، پیکره سکوتِ زندان را میشکست.
یا موسی بن جعفر علیهالسلام تمثالِ دنیا در قاب حقیقت به
چشم تو بیش از دیگران آشنا بود که: «الدّنیا سجن المؤمن»
تو با تسبیحی از سپاسِ شبانگاه، روزهای مانده را زنجیروار به عروج تازه
میرساندی و به تدریج، پارههایی از ملکوت را بر جزایرِ تنهایی
انسان ریختی تا اینکه کنار خزانزدگیِ عاطفه های بغداد، با دستانی از
بهار، مشیّت شیرین را در آغوش کشیدی.
یا بابالحوائج!
هنوز قصیده کوهپایه های روح انگیز و دامنه های فَرَح ریز
از طبیعتِ ترتیلگونه اشکهات میتراود.
«اللهم صَلِّ علی المُعَذَّبِ فی قَعْرِ السُّجون و ظُلَمِ
الْمَطامیرِ ذی السّاقِ الْمَرضُوضِ بِحِلَقِ القُیُود؛
خدایا! درود بفرست بر شکنجه شده در قعر زندانها
و تاریکی چاه ها؛ همو که ساق پای نازنینش بر
اثر حلقه هایِ زنجیر کوبیده شده بود».
محمد کاظم بدرالدین
![](http://s5.picofile.com/file/8103426350/AKSGIF_IR_emam_kazem_%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85_%D8%B9_2.gif)
امشب شب زنجیر است
امشب شب تازیانه است
امشب شب دیوارهاست
امشب شب سلول است و میله ها
امشب کدام شب است که صدای شیون از آهنها می آید، صدای
سوگ از تازیانه ها بلند است، دیوارها نُدبه میخوانند
و سلولها، «وَ إِنْ یَکادْ میگیرند.
آه! از برکه کُدام چشم بارانی، این همه اشک میجوشد؟
کبوترها برای کیست که سرهایشان را به زمین میزنند؟
خدایا! این چه پیروزی است، نگاه کن!
این همه کبوتر چرا از آسمان، خود را به دیوار این سیاهچال میکوبند؟
چرا این همه ماهی در دجله، از آب بیرون میافتند؟
چرا امشب ستارهها بیرون نمیآیند؟
چرا ماه شیون میکند... ؟
میترسم از پس این دیوار، به عشق نگاه کنم به پاهای خون آلود
میترسم به خورشید نگاه کنم که در زنجیر است
میترسم به ملکوتی نگاه کنم که جای تازیانه بر تن دارد...
آه از جفای هارون...
با عشق چه کردهای که دارد خون... ؟
زمین خشکش زده؛ یکی قطرهای آب برای این تشنه بغداد بیاورد؛
کربلا دارد اینجا تکرار میشود...
دلم بوی مدینه میدهد... خون... خون... خون...
اینجا دارند برای ماه، ختم فراق میگیرند.
رهایم کنید! اینکه بر تکه چوبی میآورند، پارهای از خداست...
چه قدر زخمی میآید از این دریای شکسته!
زنجیرها آب میشوند.
زنجیرها میسوزند.
زنجیرها از خجالت میسوزند.
چه قدر پروانه زیر این عبا جمع شده!
مگر این گل محمد صل یالله علیه وآله ، کجا میخواست برود
که سنگینی این همه بند، رهایش نمیکنند؟
نگاه کن مچ پاهایش را!
نگاه کن، دُرست مثل پاهای اسیران شام است
چه قدر ایستاده نماز عشق خوانده!
جگرم را آتش زدی بغداد؛ جگرت آتش بگیرد!
این همه هستی من است که بر شانه های
شکسته شهر، از زندان بیرون می آورند.
این باب الحوایج است خدای کرم است
سراسر خشوع است؛ بگذار خودم را سبک کنم!
اینکه می بینی می آید، مردی است که همه زخمهای مرا میدانست
این عشق است؛ خود عشق. این بهار است؛
خون آلود می آورندش
این بهار است؛ در زنجیر می آید
این بهار است؛ با زنجیر می آید
این زنجیرهای سوخته، عزای کسی را گرفته که
روزها، برایشان قرآن خوانده بود...
دلم هوای کاظمین کرده
دلم بوی تو را میدهد
کاش این همه زنجیر را میتوانستم پاره کنم
و به سویت بشتابم!
کاش من هم رها و آسمانی بودم!
کاش من هم یکی از این همه کبوتر باشم که
به دیوارهای این زندان میکوبند!
دارند میآورندت؛
پیچیده در جامهای از خون و زنجیر
میخواهم دلم را تکه تکه کنم
این آخرین سطر دلتنگیها و آخرین ترانه اندوه من است.
دلم را آرام کن، خشمم را فرو نشان و دهانم را ببند!
باید از تو صبر بیاموزم، کظم غیظ کنم و از تو یاد بگیرم
که چگونه با زنجیر میتوان به عرش رسید.
![](http://s5.picofile.com/file/8103426776/AKSGIF_IR_emam_kazem_%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85_%D8%B9_11.gif)