بشارتت باد، ای زمین سبز!
بشارتت باد ای «مدینه» عشق!
بشارتت باد ای خطه «توس»!
بشارتت باد ای سلطان خراسان، ای علی بن موسی علیه السلام !
بشارتت باد آمدن فرزند؛ فرزندی که در همه آفاق یگانه است!
باعظمتی به وسعت تمام آسمان ها،
که هیچ معمّایی برایش غامض و هیچ علمی برایش دشوار نیست.
فرزندی که آسمان، به سخاوت دست هایش غبطه خواهد خورد!
زینتِ بخشندگان، امام جواد (ع) می آید
تا زمین مدینه، یک بار دیگر مولودی دیگر
از نسل هابیل را به شادباش بنشیند.
می آید تا چشمان آسمان را
به روشنی سیمایش روشن شود
و لاهوتیان و ناسوتیان را در شادی میلاد خویش فرو برد.
کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین،
پر می گشاید تا همراه با فرشتگان الهی؛
حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد
و دیده را به ضریح او روشن سازد.
در زاد روز مولود مبارک رجب،
با یک آسمان نیاز از یگانه بی همتا می خواهیم
در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد
و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد.
ولادت فرخنده و مسعود نهمین آیت سروری
و پیشوای کرامت و بخشندگی،
امام محمد تقی علیه السلام مبارک باد
آفتابی امشب از بیت رضا سر می زند
کز فروغش طعنه بر خورشید خاور می زند
بشکفد در دامن ریحانه زیبا غنچه ای
کودکی لبخند در دامان مادر می زند
امشب از میلاد مسعود جواد ابن الرضا
شیعیان را پیک شادی حلقه بر در می زند
کوری چشم حسود و شادی قلب رضا
پرده یکسو از رخ او حی داور می زند
حق به پاس حرمت مولود مسعود جواد
عاصیان را مهر آمرزش به دفتر می زند
زینتِ بخشندگان،امام جواد (ع) می آید تا زمین مدینه،
یک بار دیگر مولودی دیگر از نسل هابیل را به شادباش بنشیند.
می آید تا چشمان آسمان را به روشنی سیمایش روشن شود
و لاهوتیان و ناسوتیان را در شادی میلاد خویش فرو برد.
کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین، پر می گشاید
تا همراه با فرشتگان الهی؛ حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد
و دیده را به ضریح او روشن سازد.
در زاد روز مولود مبارک رجب، با یک آسمان نیاز
از یگانه بی همتا می خواهیم
در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد
و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد
وقتی به سراغت میآید زیر پایت انگار خالی میشود. در ورطه سقوطی به جهانی که نمی دانی چیست. انگار با چشمان بسته از بلندی فرو افتی در هیجانی که لحظه بعد، لحظه بعد به خاک افتی. در احتضار بودم. من انسانی چون شما...
دل بسته به مهر همسرم، شاد از نوازش کودکانم. به شکر خندی از آنان خندیدم و به اشک یکی شان دامنم پر گوهر میشد. حالا من در احتضار بودم پیوسته با مرگ. گسسته از زندگی و تنهایی که برای عزیزانم میماند. امام جواد(ع) آمد با عطری از عنبر و دستی از خورشید بر کنار بسترم نشست. دلم لرزید اشکم افتاد و افغانم بلند شد:
من نمی خواهم بمیرم و تنم، پوستم، سیاهی چشمانم در میان دهان کرمهای سفید و کور گور افتد و در تاریکی تنم ذره ذره جویده و خورده شود. من از مرگ میترسم و دست که مییازم نه علف نه تن خشکیده درختی که بر آن چنگ زنم و مرا از افتادن بر انتهایی تاریک این مغاک باز رهاند. من ایمان دارم اما مرگ هم به زندگی ایمان دارد؟ نجاتم بده آقا... آرامش بده
بزرگوار...بدبختی و نکبت در دنیا نیست در دیدههای ماست، پشت مردمکان ما... به من آرامش بده تا مرگ بر من راحت شود... کور سقوط نکنم.
او با صدایش که شمیم هل داشت و هرم صحرا گفت:
دلیل آن این است که نمیدانی ماهیت مرگ چیست؟ آیا اگر چرک و کثافت، تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد و جراحات و زخمهای پوستی در بدن تو پدید آید و بدانی که غسل کردن و شستشو در حمام، همه این چرکها و زخمها را از بین میبرد، آیا نمیخواهی که وارد حمام شوی و بدنت را شستشو نمایی و از زخمها و آلودگیها پاک گردی؟ و یا میل نداری به حمام بروی و با همان آلودگی و زخمها باقی بمانی!
گفتم: البته دوست دارم در این صورت به حمام بروم و بدنم را بشویم...
او گفت: مرگ (برای مؤمن) همان حمام است و آن آخرین پاکسازی از آلودگی گناهان و شستشوی ناپاکیها است. بنابراین وقتی که به سوی مرگ رفتی و از این مرحله گذشتی، در حقیقت از همه اندوه و امور رنج آور رهیدهای و به سوی خوشحالی و شادی روی آوردهای.»
و آرامش میرسد. گذر نسیمی نمور در بهار را میماند. تو منتظر میمانی گویی مهمان عزیزی وعده آمدن داده است. نفسی عمیق کشیدم. انگار که کسی مرا از کابوسی بیدار کرده بود. شاخه یاسی در ذهنم جوانه زد و من مردم.
مسیر امامت را تا رویش اولین سپیده موعود، ادامه خواهد داد!
فرزندی که نخوتِ مستبدّان را با بردباری علم خود، خواهد شکست.
و چرخه آوازه اش، حیرتیان لاهوت و ناسوت را مفتون خویش، خواهد کرد!
... با تمام خردسالی اش، خاک پای «ابن الرضا» را آسمان، سُرمه خواهد کرد
و زمین، شکوفه های گیلاس را به پایش خواهد افشاند!
دست هایش که سخاوتمندترین فصل سبز هستی اند،
آسمان را با قنوتش، زمین را با نگاهش،
مسکینان را با ملاطفتش و درماندگان را با اجابتش،
مثل نسیم بهاری، خواهد نواخت و عشق،
در حوالی نگاهش، به اوج هیجان خواهد رسید.
صبرِ تمام محافل و مجالس، با نام مبارکش آذین خواهد شد
و با وجود خُردسالی، پیران راه را راهنما خواهد بود!
چشم ها به نگاه مهربانش و قلم ها
به نجوای آسمانی اش، دوخته خواهد شد!
به قامت آسمانی اش، هستی تواضع خواهد کرد
و بر قدوم مبارکش، عرش، حریر عاطفه خواهد گسترد!
می آید، تا ادامه دهنده وقار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ،
صبر علی علیه السلام ، معصومیت زهرا علیهاالسلام ،
سخاوت حسن علیه السلام ، شهامت حسین علیه السلام ،
عبادت سجاد علیه السلام ، علم باقر علیه السلام ،
حلم صادق علیه السلام ، مظلومیت کاظم علیه السلام
و کرامت رضا علیه السلام باشد!
می آید، تا شور ولایت را در نگاه تک تکِ ستاره ها بدمد!
می آید، تا شوق سخاوت را در سینه تک تک ابرها بکارد!
می آید، تا نبض دست های خالی را با تبسّم های آکنده از مهربانی، پیوند بزند!
می آید، تا تمام نگاه های فقیرانه را با نسیم یادش، بنوازد!
می آید، تا یگانه فرزند روزگار خویش باشد
که حتی آینه ها به زیبایی و کمالش رشک می برند!
درود بر آمدنش! درود بر لحظه های سبز شادمانی!
درود بر لحظه های بلورین تولّد! درود بر آمدنش
که سبزترین نهال «امامت» خواهد بود
و در سایه سارش، آسمان، خستگی از تن خواهد زدود!
درود بر زیبایی زندگی اش
که جاری ترین لحظه های سخاوت را با «یا اَجْوَد الاَجْوَدینْ» تفسیر کرد!
و درود بر آمدنش که ما را به بهاری جاودانه، بشارت می دهد!
مولاجان! خوش آمدید.
آرامگاه جواد در شهر کاظمین در شمال بغداد و در کنار جدش موسی کاظم است و یکی از گنبدهای این حرم متعلق به اوست. حرم کاظمین یکی از مهمترین زیارتگاههای شیعیان در عراق به شمار میرود و روزانه مورد بازدید هزاران نفر قرار میگیرد. در نزدیکی این حرم، آرامگاه شیخ مفید (اولین مرجع تقلید شیعه بعد از غیبت کبری)، خواجه نصیرالدین طوسی، سید مرتضی و برادرش سید رضی، ابن قولویه و برخی دیگر از علمای بزرگ شیعه وجود دارد.
شناسنامه امام محمد تقی علیه السلام
مقام:امام نهم
نام: محمّد
لقب: جواد، التقی
کنیه: ابو جعفر
نام پدر: علی
نام مادر: خیزران
روز ولادت(ه ق): 10 رجب سال 195 ه ق
مکان ولادت:مدینه-عربستان سعودی
سلاطین زمان تولّد: محمّد امین
مدت امامت(ه ق): 17 سال
مدت عمر(ه ق): 25 سال
روز شهادت(ه ق): 30 ذیقعده سال 220 ه ق
فرمانروایان زمان:معتصم
قاتل: معتصم
محل دفن: کاظمین-عراق
فرزند پسر: 4
فرزند دختر:7
نگاهی به زندگانی امام جواد علیه السلام
آگاهیهای تاریخی درباره زندگی امام جواد علیه السلام چندان گسترده نیست؛ زیرا افزون بر آن که محدودیتهای سیاسی همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم علیه السلام می گردید، تقیه و شیوه های پنهانی مبارزه که برای " حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمیت" بود، عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع تاریخی است. افزون بر آن، زندگی امام جواد علیه السلام چندان طولانی نبوده است که اخبار فراوانی هم از آن در دسترس ما قرار گیرد.
و نیز گفتنی است، زمانی که امام رضا علیه السلام به خراسان برده شد، هیچ یک از اعضای خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی می کرد. و از اخبار مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام چنین بر می آید که امام جواد علیه السلام آن هنگام در مدینه اقامت داشت و تنها برای غسل پدر و اقامه نماز به آن حضرت در طوس حضور یافت.
هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود، ولی این را می دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند.
او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونه ای که می کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد.
اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی می توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
بر اساس برخی نقلها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال204- بلافاصله امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند.(1) افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. اکنون می بایست با فرزند وی به گونه ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.
از روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می آید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.(2) ولی به طوری که از دو روایت فوق برمی آید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که :" لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و واجب را از مستحب باز نمی شناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند.(3) این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به آن حضرت " صبی" اطلاق می شده است.
مکتب علمى امام جواد علیه السلام
میدانیم که یکى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آنها است. این پیشوایان بزرگ هرکدام درعصر خود فعالیت فرهنگى داشته در مکتب خویش شاگردانى تربیت مىکردند و علوم و دانشهاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مىکردند، اما شرائط اجتماعى و سیاسى زمان آنان یکسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعلیه السلام و امام صادق علیه السلام شرائط اجتماعى مساعد بود و به همین جهت دیدیم که تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق علیه السلام بالغ برچهار هزار نفر مى شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسکرى علیه السلام به دلیل فشارهاى سیاسى و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و ازاین نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق علیه السلام کاهش بسیار چشمگیرى را نشان میدهد.
بنابراین اگر مىخوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جوادعلیه السلام قریب صد و ده نفر بودهاند (4) و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده (5) ، نباید تعجب کنیم، زیرا از یک سو، آن حضرت شدیدا تحت مراقبت و کنترل سیاسى بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق نظر دانشمندان بیش از بیست و پنج سال عمر نکرد!
درعین حال، باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهرههاى درخشان و شخصیتهاى برجستهاى مانند: على بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند که هر کدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مىرفتند، و برخى داراى تالیفات متعدد بودند.
از طرف دیگر، روایان احادیث امام جوادعلیه السلام تنها در محدثان شیعه خلاصه نمىشوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل کردهاند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادى» احادیثى با سند خود ازآن حضرت نقل کرده است. (6) هم چنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذى» در کتاب «معالم العترة الطاهرة» (7) و مؤلفانى نیز مانند: ابو بکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتى از آن حضرت نقل کردهاند. (8)
نحوه شهادت حضرت
درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره ای از روایات آمده است.(9)
فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال 220، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومت خود، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها 25 سال از عمر شریفش می گذشت. عناد عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی می باشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته است.(10) بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.(11)
پاره ای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده است.(12) در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد.(13) ابن صبّاغ نیز با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة"(14) این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود.(15) ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست.(16) این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السلام از دو جهت ناکام مانده بود:
نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد.
دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت .
ام فضل یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:
ما تو را به عقد ابوجعفر درنیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم، دیگر از این شکایتها نکن.(17) به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم انجام شده است.(18) و بالاخره امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و حرم مطهر ایشان در کاظمین عراق قرار دارد که ملجا و پناهگاه عاشقان ایشان است .
پی نوشت ها
1- الحیاة السیاسیة للامام الجوادعلیه السلام، ص 65.
2- الارشاد، ص 319.
3- همان، صص319-320.
4- شیخ طوسى، رجال، الطبعة الاولى، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1381 ه. ق، ص 397-409. مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد یاران و شاگردان امام جواد را 121 نفر مىداند (عطاردی، شیخ عزیز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضاعلیه السلام، 1410 ه. ق) و قزوینى آنها را جمعا 257 نفر مىداند (قزوینی، سید محمد کاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بیروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق)
5- آقاى عطاردى در مسند الامام الجواد با احصائى که کرده مجموع احادیث منقول از پیشواى نهم را در زمینه هاى مختلف فقهى، عقیدتى، اخلاقى، و... ، تعداد مذکور در فوق ضبط کرده است.
6- تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی،ج3، صص54 و55.
7- امین، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1403 ه. ق،ج2، ص 35.
8- ابن شهرآشوب،قم،المطبعة العلمیة،ج 4، ص384.
9- الکافی، ج1، صص492-493.
10- الارشاد، ص 326.
11- تاریخ گزیده ، صص 205-206.
12- الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 103؛ شذرات الذهب، ج2، ص 48.
13- بحارالانوار، ج50، ص8.
14- الفصول المهمه، ص 275.
15- مروج الذهب، ج3، ص 464.
16- الائمة الاثنی عشر، ابن طولون ص 104، الفصول المهمه، ص 276. ام فضل، خواهرزاده معتصم بود.
17- الارشاد، ص 323.
18- الکافی، ج 1، ص 323.
- قالَ علیه السلام : إ نَّ بَیْنَ جَبَلَیْ طُوسٍ قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ النّار.