کد لوگوهای سه گوشه
کد لوگوهای سه گوشه
حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ
کربلا هوایی و زمینی نقد واقساط تحت نظارت سازمان حج وزیارت با دریافت ارز مسافرتی ثبت نام مشهد مقدس همه روزه تهیه بلیط و ویزا کربلا در اسرع وقت 09125969399 # 09147428701 # 09361322233 # 021- 55015030 ) ثبت نام کربلا و حج عمره ومشهد مقدس (تحت نظارت سازمان حج وزیارت (خرید وفروش فیش حج عمره و تمتع با دریافت مجوز نقل انتقال از سازمان حج وزیارت مدارک برای ثبت نام کربلا (گذرنامه معتبر از تاریخ اعزام باید 6 ماه اعتبار داشته باشه 3 قطعه دریافت ویزای کربلا در اسرع وقت ثبت نام مشهد مقدس همه روزه میلاد با سعادت امام زین العابدین سیدالساجدین(ع)مبارک باد - تورزیارتی نور (ثبت نام کربلای معلا و حج عمره و تمتع و مشهد مقدس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

 



تمام کلمات، به دنیا می آیند تا بی بهانه بر لب های تو جاری شوند.
حتی این همه کلمه در مقابل لب های همیشه ستایش گر تو کم می آورند.
تو آمده ای تا امام ماندگارترین دعاهای جاودانگی باشی.
آمده ای تا همیشه با دعاهای تو به خداوند نزدیک شویم.
انگار دعای همه پیامبران را از آدم تا خاتم صلی الله علیه و آله
ذکر گفته ای و اشک ریخته ای! امروز آمده ای تا
راز شگفت کلمات را به کائنات بیاموزی.
آمده ای تا رسول کلمات شگفتی باشی که همه نشانه های
خداوندند؛ کلماتی که واژه به واژه، بوی صبر
و عشق ومهربانی می دهند،
کلماتی از جنس مهربانی خداوند در اولین روزهای آغاز
آفرینش، کلماتی از جنس رستگاری، کلماتی که
بوی خالصانه تو را می دهند.

 



تمام کلمات، به دنیا می آیند تا بی بهانه بر لب های تو جاری شوند.
حتی این همه کلمه در مقابل لب های همیشه ستایش گر تو کم می آورند.
تو آمده ای تا امام ماندگارترین دعاهای جاودانگی باشی.
آمده ای تا همیشه با دعاهای تو به خداوند نزدیک شویم.
انگار دعای همه پیامبران را از آدم تا خاتم صلی الله علیه و آله
ذکر گفته ای و اشک ریخته ای! امروز آمده ای تا
راز شگفت کلمات را به کائنات بیاموزی.
آمده ای تا رسول کلمات شگفتی باشی که همه نشانه های
خداوندند؛ کلماتی که واژه به واژه، بوی صبر
و عشق ومهربانی می دهند،
کلماتی از جنس مهربانی خداوند در اولین روزهای آغاز
آفرینش، کلماتی از جنس رستگاری، کلماتی که
بوی خالصانه تو را می دهند.



لب که می گشایی، کاینات، با تو به تسبیح می ایستند
و کلمات، آغاز رسیدن می شوند.
زیباترین راه رسیدن به خداوند را آموخته ای.
می دانی که کلمات کلید رسیدن به ابدیتند.
باغ های ازل در کلمات مهربان تو جریان دارند.
زیباتر از آوازهای بی بهانه داوود، کلماتی اند که
برای حرف زدن با خداوند استفاده می کنی.
زیباتر از پرواز، قطره های اشک تواند که بر
گونه های مقدست جریان می گیرند.
تو آمده ای تا بوسه های ما، پیشانی گرامی تو
را برای آرام گرفتن داشته باشد.
«هزار جان گرامی فدای هر قدمت».
خاک امروز لبریز خوشبختی است؛
چرا که قدم های تو بی دریغ بر پیشانی خاک فرود خواهد
آمد،چون بارانی که مهربانی اش را از هیچ کس دریغ نمی کند.
آمدی چون نسیم.
آمدی؛ چون بادهایی که مهربانی نرمشان
را از تن جوانه های آرام، دریغ نمی کنند.
آمدی تا خواب آرام درختان، تا ابدیت جریان بگیرد و
روزها همیشه در روشنایی جریان بگیرند
و آفتاب پشت ابرها پنهان نماند و راه توبه
با دعاهای گرامی تو برای همیشه باز بماند.


زیباتر از تو، چه کسی پروردگارش را ستوده؟
عاشقانه تر از تو، چه کسی دعا کردن می داند؟
خدا را سپاس که تو را آفرید تا ستایش و حمد
خالق را از تو بیاموزیم.
خدا را سپاس که تو را به دنیا هدیه داد تا زبان عاشقانه ترین
شکرها را در کام تو بگذارد و بی بدیل ترین نیایش ها
را از زبان تو به گوش عالمیان برساند.
خداوند تو را برای خویش آفرید.برای آنکه روز و شب
ستایشش کنی و پیراهن نیایش بر تن و پیشانی سجده گزار
بر خاک، توحید را در زیباترین خلعت عبادت،
پیش تمام چشم ها به تصویر درآوری.
آه ای روح عاشقانه دعا!
ای شیرین زبان ستاینده!
کاش فرصت آن باشد تا در تمام حاجت هایمان
به دعاهای مستجاب تو اقتدا کنیم.
کاش بتوان پشت سر سجده های مستدام تو خداپرستی کرد.
کاش شمّه ای از سجاده شبانگاه تو را برای خویش
به امانت بگیریم و به بهشت وصل شویم.
ای مضمون یگانه پرستش! ای اشک بی پایان تهجّد!
گویا تمام بغض های غریبانه علی و زهرا از
حنجره معصوم تو سردرآورده اند.
گویا تمام معرفت بی شباهت حسین در رگ های تو
به جوش و خروش درآمده است.
گریه های بی پایان علی و شب زنده داری های پیوسته
فاطمه اقیانوس عبادت تو را آفرید.
تو فرزند مناجات عارفانه حیدری. فرزند بی خوابی های
سجاده نشین کوثر. فرزند روزه های مداوم رسول.
چگونه در این همه توحید تو حیران شویم؟
بعید نیست که فرزند عاشورا، زینت عبادت کنندگان عالم باشد.
بعید نیست تو در آستین یکتاپرستی ات جز دست دعا نداشته باشی.
سجده، تضرع خاکساری ا ست که نامش را از نام تو گرفته.
سجده آبرویش را مدیون توست...
سجده به تو می بالد و هستی اش را از آن تو می داند، ای سجاد!
که پیشانی موحدت، همه عمر آشنا به خاک بود و لب های
زمزمه گرت یک نفس نیایش می سرود.


سر از سجده های عاشقانه ات برندار که تداوم هستی
به یمن این سجده هاست...
که رحمت و لطف پروردگار بر کاینات به خاطر آبروی
سجده های توست... سر از سجده برندار که
خداوند، سجده هایت را سخت دوست می دارد.
صدایت را می شنوم. از دانه دانه هر تسبیح
از تار و پود هر چه سجاده، از خمیدگی قامت
هرچه محراب از خاک هر سجده گاه، صدای تو را می شنوم.
هرجا دست دعایی به سوی آسمان بلند می شود
هرگاه آرزومند بی قراری پروردگارش را صدا
می زند این تویی که شنیده می شوی.
تویی که کلمات دعا را بر لب ها تلقین می کنی.
تویی که زیباترین خواهش ها را در هیئت حرفی
قشنگ در دهان ها می گذاری و آن گاه خودت
برای این دعاهای عاجزانه، آمین می گویی.
صدای تو را می شنوم:
«خداوندا تو حتی بر آنان که از تو درخواست نمی کنند
و با خداوندی ات به جدل برمی خیزد نعمت می بخشی.
پس چگونه بر من عطا نکنی. منی که سائل درگاه توام
و یقین دارم که تو خالق و خداوند عالمی».



تو را می جویم از قله های رفیع نیایش،
تو را می جویم از هوای مطبوع مدینه
از زلالی طلوع یک صبح تازه.
متولد می شوم از حس تازه سرودن.
پلک می زنی و کربلا در ذهن جهان تکثیر می شود.
پلک می زنی و سفارت عشق، بر شانه هایت سنگینی می کند.
پلک می زنی و اخبارگوی تاریخ سرخی می شوی
که تا الی الابد این خط سرخ ادامه دارد.
به دف و چنگ عرشیان پلک می گشایی
تا ادامه کارنامه برهوت کربلا باشی.
از خطبه هایت آتشفشان جاری می شود و از
دعاهایت، زلالی یک رود به دنیا می آید.
تو می آیی و ذایقه واژه ها، از عطر دعا آکنده می شود.
تو می آیی و بر صبح لبانت، معنویت عارفانه نقش می بندد.
تو می آیی و روح ناآرام سجاده ها را
به آرامشی خواستنی می سپاری.
می آیی و شولای باران بر دوش، باب الحوائج می شوی.
دست بالا می بری و برای درخت های بهشت، باران تلاوت می کنی.
صحیفه سینه را می گشایی و صحیفه سجادیه ای
می نویسی که زبور آل محمد می شود.
ابراهیم قبله آرباطان



کسی غوغای دل مرا به چنگ و دف می زند.
نمازم رنگ موسیقی گرفته.
دو صد قیام آواز می خوانم؛ دو صد نیاز در
سماع آمده و دو صد سجده در ترنم و غزل می نشینم.
سجده می کنم به درگاه خدایی که تو زیبا سجده اش کردی.
ای تاریخ کربلا! ای پهلوان شام و ای معنای علوی بودن!
تو پیغام حسین علیه السلام بودی و
چه زیبا پاس داشتی آخرین نماز او را.
به راستی پناه جستن از خدا در برابر ستم و نادانی،
بهترین فریاد مبارزه است؛ آن هنگام که نان و نادانی، مردم
را در بند عافیت گرفتار می کنند و استبداد،
بر غیرت دینی و انسانی مردم افسار می بندد.
سلام خدا بر حسین علیه السلام و بر تو علی بن الحسین
و بر یاران تو و پدر شهیدت، ای فرزند نماز و ای پدر دعا.
روز میلاد تو، روز پیوند نماز و جهاد است
و روز یگانگی دین و حکومت. تو زندگی را با
رنگ دعا در کام بشر ریختی؛
آن گاه که جماعت مسلمانان یا از ترس ظلم و استبداد
بنی امیه، راه زهد و گوشه گیری پیش گرفته بودند و با دنیا
کاری نداشتند و یا در علاقه دنیا و غنائم جنگ غرق بودند
و معنویت و عبادت را با زندگی بیگانه می دانستند.
میلاد تو میلاد راز و نیاز است.
میلاد تو معنای زندگی عاشقانه است.
میلاد تو میلاد عشق است.


مرا سلوک به حدی رسیده در جانم، که از تو گریزی نمی شود
و نمی توانم به سرمنزل برسم؛ بی آنکه بارانیِ قنوت های روشن تو،
راهنمای این همه تیرگی های تنم و شکستگی اندوهبار روحم باشد.
من خودم را گم کرده ام، خدایم را می جویم؛
کدام عبادت جاری در رگ هایم افسرده که این طور
می خواهم از امام عبادت ها، شفاعت بگیرم؟
مهربان ترین یار سلام!
می خواهم اگر لایق باشم، پشت سرت قامت
به استقامت افراها بیاویزم.
می دانم آقا! شانه های صبوری ام قدر شمشادها هم نیست؛
امّا چشم های تو معراج سلوکم می شود؛
اگر بگذاری پای بی کرانه های نمازت فقط وضو
بگیرم و زل بزنم به همه نماز... .
آقا! امروز میلاد توست؛
میلاد ششمین قافله معصوم، چهارمین اشراق امامت،
اولین زینت نماز...
سجاده سجاد، پر می شود از بوی خلسه روزهایی دیگر...
تو دم به دم بر آسمان دعا، ستاره می پاشی، ماه مهربان.
می گویم آقا! یادم می دهی «بسم اللّه» را چطور بگویم
که شانه هایم از برکات حرف اولش بلرزند؟ یادم می دهی
صحیفه کدام درخت طور عاشقی است؟
امروز میلاد ققنوس هاست در آتش عشق تو.
خاکستر کدام سوره خوانی سبزت بوده اند
که این گونه به آسمان بال تازه می زنند؟
شنیده ام پیاده می رفتی به خانه عشق، از این
سوی سرزمین وحی تا به دوست برسی!
آقا! این همه مرکب داریم و پاهایمان نمی کشد!
نشان بده که تولاّ چگونه است؟
از توکل، کوله بار عنایتمان را پُر کن
و با عشق آسمانی ات، ما را شفاعت!
می دانم تو آمده ای تا بفهمم خورشید چقدر کوچک است!
آمده ای تا شهاب های ثاقب ذکر بر جان دیو و شیاطین بنشیند.
آمده ای که تقدیر ملکوتی دست هایت
بر سر غریبه های غمگین بنشیند.
امام صبور گریه ها و رکوع ها، امام مهربان سجده ها
و سلوک ها، سجاده ها دارند یاس می پاشند و گل محمدی؛
به برکت این که تقدیسشان خواهی کرد.
حالا که می آیی، بگو در عبای تو چندین هزار پروانه لانه دارند؟
بگو پرستوها از کدام اشاره سر انگشت تو به خورشید می روند؟
امروز می خواهم جواب همه سؤال های
چشم هایم را از دست های تو بگیرم.
ای کرامت جاری در ثانیه های آغاز!
می خواهم برای خودم قصه تولد مردی را بگویم که
با دُعاهای او هزاران بُلبل شیدا متولد می شوند.
می خواهم از آغاز مردی بگویم که وارث هزاران
زخم است؛ امّا شکر، آستانه دست هایش را می بوسد.
می خواهم بروم یک گوشه دنج مسجد، صحیفه
را باز کنم و به شکرانه چهارمین امام اشراق سجده کنم.

تو را می‏جویم از قله ‏های رفیع نیایش،
تو را می‏جویم از هوای مطبوع مدینه،
از زلالی طلوع یک صبح تازه.
متولد می‏شوم از حس تازه سرودن.
پلک می‏زنی و کربلا در ذهن جهان تکثیر می‏شود.
پلک می‏زنی و سفارت عشق، بر شانه‏هایت سنگینی می‏کند.
پلک می‏زنی و اخبارگوی تاریخ سرخی می‏شوی
که تا الی الابد این خط سرخ ادامه دارد.
به دف و چنگ عرشیان پلک می‏گشایی
تا ادامه کارنامه برهوت کربلا باشی.
از خطبه‏ هایت آتشفشان جاری می‏شود
و از دعاهایت، زلالی یک رود به دنیا می‏آید.
تو می‏آیی و ذایقه واژه‏ها،
از عطر دعا آکنده می‏شود.
تو می‏آیی و بر صبح لبانت،
معنویت عارفانه نقش می‏بندد.
تو می‏آیی و روح ناآرام سجاده‏ها را
به آرامشی خواستنی می‏سپاری.
می‏آیی و شولای باران بر دوش، باب الحوائج می‏شوی.
دست بالا می‏بری و برای درخت‏های بهشت، باران تلاوت می‏کنی.
صحیفه سینه را می‏گشایی و صحیفه سجادیه ‏ای می‏نویسی
که زبور آل محمد می‏شود.

از میهن بانوى ایران سر زد از خاک عرب
آفتابى کز جمالش شد عیان آیات ربّ
حجّت حقّ، رحمت مطلق ، علىّ بن الحسین
درّة التّاج شرف ، ماه عجم ، شاه عرب
حَبّذا شاهى که محکوم شد از او کاخ کمال
فرّخا ماهى که روشن شد از او مهد ادب
زینت پرهیزکاران بود در زهد و عفاف
زان خدا سجّاد و زین العابدین دادش لقب
آن شنیدستم که در عهد ولى عهدى هشام
رهسپار کعبه شد، با مردم شام و حلب
خواست تا بوسد حجر را، گشت مانع ، ازدحام
شد ز جمعیّت برون ، کاساید از رنج و تعب
دید ناگه صف ز هم بشکست ، ماهى شد پدید
کافتاب از پرتو صبح جمالش در عجب
ماه گرد کعبه مى گردید و خلقى گرد ماه
سنگ را از بوسه اى سیراب کرد از لعل لب
چون هشام ، آن عزّت و قدر و جمال و جاه دید
از شرار آتش کین حسد شد ملتهب
زان میان یک تن از او پرسید کاین شه زاده کیست
کاین چنین بر دامن مطلوب زد دست طلب
کرد در پاسخ تجاهل ، گفت نشناسم که کیست
زان تجاهل ها که بر اعجاز احمد بولهب
چون فرزدق آن سخندان توانا از هشام
این سخن بشنید، شد آشفته از خشم و غضب
گفت گر نامش ندانى با تو گویم نام او
گر بپرسى خاک بطحا را وجب اندر وجب
از زمین و آسمان و آفتاب و مشترى
زهره و پروین و ماه و کهکشان و ذوذنب
مروه و بیت و صفا و زمزم و رکن و مقام
مى شناسندش نکونام و نسب اصل و حَسَب
میوه بستان زهرا، قرّة العین حسین
آن که شد پیدایش او آفرینش را سبب
کوکب صبح هدایت ، آن که نور طلعتش
کرد محو از ساحت دین ، ظلمت جهل و شغب

دشت های سرسبز عرفان، خوشامدگویِ اشراقِ پیشانی ات هستند و
ما به همایشی از درختچه های تبسّم و امید و تغزّل دعوت شده ایم.
آمده ای و تنها با اندوخته ای از دعاهای تو به
تماشای بقیه ای از جهانِ فرتوت می توان رفت، فاصله های پوچ
را پر کرد، خویش را از دغدغه و تشویش خالی کرد.
باید تبریک گفت: امّا تبریک همیشه درختانِ اندیشه چه
حاصلی دارند، وقتی ایمانی از نو نیاورده باشند به برگ برگِ «صحیفه»ات؟
صحیفه تو شهد سجده هایت را در
ذائقه تلخ ثانیه های دنیوی می ریزد.
کلمات برافراشته از صبح لبانت، صدمه هایِ پسینگاه
غربت انسان را مرهم است.
تمامیِ دلهره های برآمده از عصر تجمّل و دود را
عبارات گرانقدرت به آرامشی ژرف و مقدس گره می زند.
گاهی که از فاجعه های مردافکن، نستوه و بی گلایه
باز می گردی، تازه روزگار به دردهای حقیر خویش پی می برد؛
تازه در می یابد که برای از تو گفتن هر چقدر وقت بگذارد، کم است.
صدایی از استواریِ سکوتت محکم تر نیست، ای پیام سبز آتش زا.
این تنها صلابت در گفتار توست که دل سنگ و سنگدلان را
نرم می کند. آمده ای تا در متن آوارگی خویش، به کج فهمان شام
و هم آغوشانِ شب سامان بخشی که این بخشی از رسالت عظیم توست.
یا زین العباد علیه السلام !
کسی به استعداد ایمانت و توانایی پارسایی ات آگاه نیست که
کافی است با لبخندی از روی اراده، کاخ شام ستم را در
هم شکنی و با اشاره ای، قصر شب را فرو ریزی.
سفیهانِ نسنجیده در گفتار، تو را بیمار خوانده اند و
حال آن که خودِ این بیمارْدلان، محتاج نیم نگاهی از تواند تا شفا یابند.
السلام علیک یا علی بن الحسین علیه السلام !


هستی ما بود ولایش
تفسیر جانبخش دعایش
دل با دعایش حق را کند یاد
آمد به دنیا امام سجّاد
میلاد سید الساجدین(ع) مبارک باد


دعای او صفای جان است
حرز تمام شیعیان است
ما را نماید پیوسته امداد
آمد به دنیا امام سجّاد
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد


امام العابدین خوش آمد
دل شده منجلی مبارک
عید چارم ولی مبارک
حسین بن علی مبارک
بر تو عین الیقین خوش آمد
امام العابدین خوش آمد


ای اهل دعا! روح دعا باد مبارک
در دیـده تجلای خدا باد مبارک
این عید مبارک، به شما باد مبارک
لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک
جان در بدن عالم ایجاد مبارک
آمد به جهان حضرت سجاد، مبارک


خدا امشب ولیّش را ولی داد
جمالی منجلی نوری جلی داد
حسین بن علی چشم تو روشن
که امشب بر تو ذات حق علی داد
شب وجد امـام عالـمین است
که میلاد علی بن الحسین است
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد

روشن دل اهل یقین است
عید امام العارفین است
اهل حقیقت تبریکتان باد
آمد به دنیا امام سجّاد
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد

گل باغ یاسین خوش آمد
امام العابدین خوش آمد
این پسر مرآت حُسن پیغمبر است
زبانش ذوالفقار دست حیدر است
این پسر بر حسین، حسین دیگر است
نجل حبل المتین خوش آمد
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد

امروز دل اهل ولایت شاد است
میلاد سعید اشرف ایجاد است
آن قدر به درگاه خدا کرد سجود
معروف از آن به سید سجاداست
میلاد سید الساجدین(ع) مبارک باد

ای عترت پاک پیمبر
ای شیعه زهرا و حیـدر
شادی نمائید شد عید میلاد
آمد به دنیا امام سجّاد
میلاد سید الساجدین(ع) مبارک باد

میلاد زین العابـدین است
عید امام الساجدیـن است
زهرا و حیدر مسرور و دلشاد
آمد به دنیا امام سجّاد
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد

یا فاطمه چشم تو روشن
بیت الولا گردیده گلشن
حق بر حسینت یک دسته گل داد
آمد به دنیا امام سجّاد
میلاد امام زین العابدین(ع) مبارک باد


امام العابدین خوش آمد
سیدالساجدین خوش آمد
به فرزند زهرا نور عین آمده
جهان را امام العالمین آمده
میلاد علی بن الحسین آمده
روح قرآن و دین خوش آمد


با قامت عصمت و حیا مى ‏آید
با بانگ مناجات و دعا مى ‏آید
میلاد عبادت است یعنى سجاد
از سوى خدا به سوى ما مى ‏آید
میلاد سید الساجدین(ع) مبارک باد


پیشانى آفتاب دارى، آرى
در دیده‏ ى جان گلاب دارى، آرى
گل نغمه ى نور، از کلامت جارى است
سجادى و عشق ناب دارى، آرى



امشب ای اهل دعا روح دعا می آید
پسر خامس اصحاب کسا می آید
مؤمنین گرد هم آیید به محراب دعا
صف ببندید که مولای شما می آید
میلاد سید الساجدین(ع) مبارک باد

امشب که در بهشت وا مى ‏گردد
هر درد نگفتنى دوا مى ‏گردد
از یمن ولادت امام سجاد(ع)
حاجات دل خسته روا مى ‏گردد
ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد










تاریخ : جمعه 94/3/1 | 10:22 عصر | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • زیر وب

  • ابزار پرش به بالا