با ذکر صلوات می توانید از این کد استفاده کنید
کد های نوحه
پیوندهای اطلاع رسانی
پروازهای خروجی فرودگاه مهرآباد
پروازهای ورودی فرودگاه مهرآباد
پروازهای خروجی فرودگاه امام خمینی
پروازهای ورودی فرودگاه امام خمینی
خرید و فروش
فیش حج
تحت نظارت سازمان
حج و زیارت
دریافت مجوز نقل و انتقال
عمره و تمتع
شماره تماس:
09125969399
55015030
خرید و فروش فیش عمره در اسرع وقت
اینم شماره امام رضا(ع) برای همه عاشقائی
که دلشون برای امام رضا تنگ شده
05112003334
ماروهم از دعای خیرت فراموش نکن
التما س دعا
ثبت نام و پیش ثبت نام کربلای معلی
بدون قرعه کشی انفرادی و یا گروهی
تحت نظر سازمان حج و زیارت
هوایی هفت شب و هشت روز
زمینی رفت و برگشت ده روز
همراه با ارز مسافرتی
هرنفر 200$
جهت ثبت نام با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید
09125969399 09147428701
02155015030
بسم تعالی
قابل توجه زائرین عزیز عتبات عالیات!!!
لازم نیست برای ثبت نام به کربلا ومشهد به دفتر اژانس مراجعه کنید
کافیست با ما تماس بگیرید تا فیش ثبت نام شما صادر شود
021-55015030 09125969399
09147428701 09351322233
هدف ما رضایت شماست...
تور زیارتی نور
یک سفر زیارتی به مشهد مقدس میهمان ما باشید
با معرفی هر 15 نفر زائر به دفتر زیارتی نور یک سفر مشهد مقدس بمدت 3 روز با سرویس کامل و اقامت میهمان ما باشید.
ثبت نام تحت نظارت سازمان حج وزیارت می باشد
برای هر زائر 200 $ ارز مسافرتیتعللق می گیرد
تلفنهای تماس:
09125969399
09147348701
09357349933
09361322233
55015030
قابل توجه زائرین عزیز
از این ماه برای سفر زیارتی کربلا زمینی و هوایی ارز مسافرتی داده می شود
برای هر نفر 200 دلار
ثبت نام هر هفته
فقط با ما تماس بگیرید
قابل توجه زائرین محترم
تهیه کلیه ملزومات حج
اجناس عبارتند از
1-ساک مسافرتی 3طبقه دوتایی
2-لباس احرام زنانه جوراب وضو و ساق برای خانم ها
3-حوله احرام مردانه
4-دمپایی - افتاب گیر - کمربند برای احرام اقایان - سجاده - لوازم تقصیر -
کلیه لوازم درب منزل شما تحویل می گردد
جهت تهیه با شماره های زیر تماس بگیرید
09125969339 09147428701 55015030
یا مراجعه به سایت زیر 09361322233
www.daraveh.blogsky.com
تور زیارتی نور
باز گشت آزاده گان عزیز را گرامی می دارم
در انتظار مسافران کربلا
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور آخرین روز اسارت فرا رسید و اسرا یکدیگر را در آغوش می کشیدند. از یکدیگر حلالیت می طلبیدند و قرآن را بر سر همدیگر می گرفتند و یکدیگر را به آیه های ملکوتی می سپردند. در مرز خسروی بانگِ «به کنعان رسیدگان» طنین انداز بود. اتوبوس های آن سوی مرز عراق بمنزله فرشتگان نجات در انتظار مسافران کربلا بود. همگان خاک پاک وطن را توتیای چشم کردند. با مشاهده هر ایرانی رگ حیات در اندام تکیده هر آزاده ای جان می گرفت.
مزار امام، پذیرای آزادمردان
به یاد آن روز که به قصد جبهه های نبرد، به جماران رفتیم، تا دعای پر مهر پیر جماران را بدرقه راه خود کنیم و موعظه های عرفانی اش را در جای جای قلبمان بگنجانیم. دریغا! دریغا! که هنگام رجعت مرکب آهنی ما را نه به سوی جماران، بلکه به سوی بهشت زهرا هدایت کرد. پس سینه زنان و گریه کنان خود را بر مزار او ـ که در پشت انبوهی خاک خفته بود ـ رساندیم و اندوه تنهایی را با اشک سرودیم.
آزاده ی شهید
به مناسبت سالروز ورود آزادگان
«صد کهکشان ستاره و خورشیدند
آزادگان چنین که درخشیدند
دوشینه در محاق فرو رفتند
امروز گر ز پنجره تابیدند
ای عشق! این قبیله درد آلود
شمعند و در هوای تو رقصیدند
گل های التیام اسارت را
از باغ صبر و حوصله می چیدند
با ما اگرچه هم نفسند اما
خلوت نشین محفل ناهیدند
بس ریشه ها به کرب و بلا دارند
گر از هجوم باد نلریزیدند
از شوق یک اشارت ساقی بود
آنقدر محنتی که پسندیدند
اما دریغ این همه نیلوفر
بشارتت باد، ای زمین سبز!
بشارتت باد ای «مدینه» عشق!
بشارتت باد ای خطه «توس»!
بشارتت باد ای سلطان خراسان، ای علی بن موسی علیه السلام !
بشارتت باد آمدن فرزند؛ فرزندی که در همه آفاق یگانه است!
باعظمتی به وسعت تمام آسمان ها،
که هیچ معمّایی برایش غامض و هیچ علمی برایش دشوار نیست.
فرزندی که آسمان، به سخاوت دست هایش غبطه خواهد خورد!
زینتِ بخشندگان، امام جواد (ع) می آید
تا زمین مدینه، یک بار دیگر مولودی دیگر
از نسل هابیل را به شادباش بنشیند.
می آید تا چشمان آسمان را
به روشنی سیمایش روشن شود
و لاهوتیان و ناسوتیان را در شادی میلاد خویش فرو برد.
کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین،
پر می گشاید تا همراه با فرشتگان الهی؛
حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد
و دیده را به ضریح او روشن سازد.
در زاد روز مولود مبارک رجب،
با یک آسمان نیاز از یگانه بی همتا می خواهیم
در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد
و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد.
ولادت فرخنده و مسعود نهمین آیت سروری
و پیشوای کرامت و بخشندگی،
امام محمد تقی علیه السلام مبارک باد
آفتابی امشب از بیت رضا سر می زند
کز فروغش طعنه بر خورشید خاور می زند
بشکفد در دامن ریحانه زیبا غنچه ای
کودکی لبخند در دامان مادر می زند
امشب از میلاد مسعود جواد ابن الرضا
شیعیان را پیک شادی حلقه بر در می زند
کوری چشم حسود و شادی قلب رضا
پرده یکسو از رخ او حی داور می زند
حق به پاس حرمت مولود مسعود جواد
عاصیان را مهر آمرزش به دفتر می زند
زینتِ بخشندگان،امام جواد (ع) می آید تا زمین مدینه،
یک بار دیگر مولودی دیگر از نسل هابیل را به شادباش بنشیند.
می آید تا چشمان آسمان را به روشنی سیمایش روشن شود
و لاهوتیان و ناسوتیان را در شادی میلاد خویش فرو برد.
کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین، پر می گشاید
تا همراه با فرشتگان الهی؛ حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد
و دیده را به ضریح او روشن سازد.
در زاد روز مولود مبارک رجب، با یک آسمان نیاز
از یگانه بی همتا می خواهیم
در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد
و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد
وقتی به سراغت میآید زیر پایت انگار خالی میشود. در ورطه سقوطی به جهانی که نمی دانی چیست. انگار با چشمان بسته از بلندی فرو افتی در هیجانی که لحظه بعد، لحظه بعد به خاک افتی. در احتضار بودم. من انسانی چون شما...
دل بسته به مهر همسرم، شاد از نوازش کودکانم. به شکر خندی از آنان خندیدم و به اشک یکی شان دامنم پر گوهر میشد. حالا من در احتضار بودم پیوسته با مرگ. گسسته از زندگی و تنهایی که برای عزیزانم میماند. امام جواد(ع) آمد با عطری از عنبر و دستی از خورشید بر کنار بسترم نشست. دلم لرزید اشکم افتاد و افغانم بلند شد:
من نمی خواهم بمیرم و تنم، پوستم، سیاهی چشمانم در میان دهان کرمهای سفید و کور گور افتد و در تاریکی تنم ذره ذره جویده و خورده شود. من از مرگ میترسم و دست که مییازم نه علف نه تن خشکیده درختی که بر آن چنگ زنم و مرا از افتادن بر انتهایی تاریک این مغاک باز رهاند. من ایمان دارم اما مرگ هم به زندگی ایمان دارد؟ نجاتم بده آقا... آرامش بده
بزرگوار...بدبختی و نکبت در دنیا نیست در دیدههای ماست، پشت مردمکان ما... به من آرامش بده تا مرگ بر من راحت شود... کور سقوط نکنم.
او با صدایش که شمیم هل داشت و هرم صحرا گفت:
دلیل آن این است که نمیدانی ماهیت مرگ چیست؟ آیا اگر چرک و کثافت، تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد و جراحات و زخمهای پوستی در بدن تو پدید آید و بدانی که غسل کردن و شستشو در حمام، همه این چرکها و زخمها را از بین میبرد، آیا نمیخواهی که وارد حمام شوی و بدنت را شستشو نمایی و از زخمها و آلودگیها پاک گردی؟ و یا میل نداری به حمام بروی و با همان آلودگی و زخمها باقی بمانی!
گفتم: البته دوست دارم در این صورت به حمام بروم و بدنم را بشویم...
او گفت: مرگ (برای مؤمن) همان حمام است و آن آخرین پاکسازی از آلودگی گناهان و شستشوی ناپاکیها است. بنابراین وقتی که به سوی مرگ رفتی و از این مرحله گذشتی، در حقیقت از همه اندوه و امور رنج آور رهیدهای و به سوی خوشحالی و شادی روی آوردهای.»
و آرامش میرسد. گذر نسیمی نمور در بهار را میماند. تو منتظر میمانی گویی مهمان عزیزی وعده آمدن داده است. نفسی عمیق کشیدم. انگار که کسی مرا از کابوسی بیدار کرده بود. شاخه یاسی در ذهنم جوانه زد و من مردم.
مسیر امامت را تا رویش اولین سپیده موعود، ادامه خواهد داد!
فرزندی که نخوتِ مستبدّان را با بردباری علم خود، خواهد شکست.
و چرخه آوازه اش، حیرتیان لاهوت و ناسوت را مفتون خویش، خواهد کرد!
... با تمام خردسالی اش، خاک پای «ابن الرضا» را آسمان، سُرمه خواهد کرد
و زمین، شکوفه های گیلاس را به پایش خواهد افشاند!
دست هایش که سخاوتمندترین فصل سبز هستی اند،
آسمان را با قنوتش، زمین را با نگاهش،
مسکینان را با ملاطفتش و درماندگان را با اجابتش،
مثل نسیم بهاری، خواهد نواخت و عشق،
در حوالی نگاهش، به اوج هیجان خواهد رسید.
صبرِ تمام محافل و مجالس، با نام مبارکش آذین خواهد شد
و با وجود خُردسالی، پیران راه را راهنما خواهد بود!
چشم ها به نگاه مهربانش و قلم ها
به نجوای آسمانی اش، دوخته خواهد شد!
به قامت آسمانی اش، هستی تواضع خواهد کرد
و بر قدوم مبارکش، عرش، حریر عاطفه خواهد گسترد!
می آید، تا ادامه دهنده وقار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ،
صبر علی علیه السلام ، معصومیت زهرا علیهاالسلام ،
سخاوت حسن علیه السلام ، شهامت حسین علیه السلام ،
عبادت سجاد علیه السلام ، علم باقر علیه السلام ،
حلم صادق علیه السلام ، مظلومیت کاظم علیه السلام
و کرامت رضا علیه السلام باشد!
می آید، تا شور ولایت را در نگاه تک تکِ ستاره ها بدمد!
می آید، تا شوق سخاوت را در سینه تک تک ابرها بکارد!
می آید، تا نبض دست های خالی را با تبسّم های آکنده از مهربانی، پیوند بزند!
می آید، تا تمام نگاه های فقیرانه را با نسیم یادش، بنوازد!
می آید، تا یگانه فرزند روزگار خویش باشد
که حتی آینه ها به زیبایی و کمالش رشک می برند!
درود بر آمدنش! درود بر لحظه های سبز شادمانی!
درود بر لحظه های بلورین تولّد! درود بر آمدنش
که سبزترین نهال «امامت» خواهد بود
و در سایه سارش، آسمان، خستگی از تن خواهد زدود!
درود بر زیبایی زندگی اش
که جاری ترین لحظه های سخاوت را با «یا اَجْوَد الاَجْوَدینْ» تفسیر کرد!
و درود بر آمدنش که ما را به بهاری جاودانه، بشارت می دهد!
مولاجان! خوش آمدید.
آرامگاه جواد در شهر کاظمین در شمال بغداد و در کنار جدش موسی کاظم است و یکی از گنبدهای این حرم متعلق به اوست. حرم کاظمین یکی از مهمترین زیارتگاههای شیعیان در عراق به شمار میرود و روزانه مورد بازدید هزاران نفر قرار میگیرد. در نزدیکی این حرم، آرامگاه شیخ مفید (اولین مرجع تقلید شیعه بعد از غیبت کبری)، خواجه نصیرالدین طوسی، سید مرتضی و برادرش سید رضی، ابن قولویه و برخی دیگر از علمای بزرگ شیعه وجود دارد.
شناسنامه امام محمد تقی علیه السلام
مقام:امام نهم
نام: محمّد
لقب: جواد، التقی
کنیه: ابو جعفر
نام پدر: علی
نام مادر: خیزران
روز ولادت(ه ق): 10 رجب سال 195 ه ق
مکان ولادت:مدینه-عربستان سعودی
سلاطین زمان تولّد: محمّد امین
مدت امامت(ه ق): 17 سال
مدت عمر(ه ق): 25 سال
روز شهادت(ه ق): 30 ذیقعده سال 220 ه ق
فرمانروایان زمان:معتصم
قاتل: معتصم
محل دفن: کاظمین-عراق
فرزند پسر: 4
فرزند دختر:7
نگاهی به زندگانی امام جواد علیه السلام
آگاهیهای تاریخی درباره زندگی امام جواد علیه السلام چندان گسترده نیست؛ زیرا افزون بر آن که محدودیتهای سیاسی همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم علیه السلام می گردید، تقیه و شیوه های پنهانی مبارزه که برای " حفظ امام و شیعیان از فشار حاکمیت" بود، عامل مؤثری در عدم نقل اخبار در منابع تاریخی است. افزون بر آن، زندگی امام جواد علیه السلام چندان طولانی نبوده است که اخبار فراوانی هم از آن در دسترس ما قرار گیرد.
و نیز گفتنی است، زمانی که امام رضا علیه السلام به خراسان برده شد، هیچ یک از اعضای خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی می کرد. و از اخبار مربوط به شهادت امام رضا علیه السلام چنین بر می آید که امام جواد علیه السلام آن هنگام در مدینه اقامت داشت و تنها برای غسل پدر و اقامه نماز به آن حضرت در طوس حضور یافت.
هنگامی که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحیه حضرتش اطمینان خاطر پیدا کرده بود، ولی این را می دانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت خطر همچنان بر جای خود خواهد ماند.
او سیاست کنترل امام کاظم علیه السلام توسط پدرش را- که او را به بغداد آورده و زندانی کرده بود- به یادداشت و با الهام از این سیاست، همین رفتار را با امام رضا علیه السلام در پیش گرفت، ولی با ظاهری آراسته و فریبکارانه، به گونه ای که می کوشید نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در کار نباشد، بلکه با برخورد دوستانه، چنین تبلیغ شود که او علاقه و محبت ویژه نیز به ایشان دارد.
اینک نوبت امام جواد علیه السلام فرا رسیده بود تا به نحوی کنترل شود. مأمون برای انجام این هدف، دختر خود را به عقد وی درآورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتی می توانست از طرفی امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر آمد و شد شیعیان و تماس های آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد.
بر اساس برخی نقلها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال204- بلافاصله امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد فراخواند.(1) افزون بر این، مأمون متهم بود که امام رضا علیه السلام را به شهادت رسانده است. اکنون می بایست با فرزند وی به گونه ای رفتار کند که از آن اتهام نیز مبرّی شود.
از روایتی که شیخ مفید از ریان بن شبیب نقل کرده، چنین بر می آید: موقعی که مأمون تصمیم به ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام گرفت، عباسیان برآشفتند؛ زیرا ترس آن داشتند که پس از مأمون، خلافت به خاندان علوی برگردد، چنانکه درباره امام رضا علیه السلام هم به سختی دچار همین نگرانی شده بودند.(2) ولی به طوری که از دو روایت فوق برمی آید، آنان مخالفت خود را به گونه دیگری وانمود کرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج کودکی درمی آورد که :" لَم یتَفَقَّهُ فی دینِ الله ولا یعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته"؛کودکی که تفقه در دین خدا ندارد، حلال را از حرام تشخیص نمی دهد و واجب را از مستحب باز نمی شناسد.
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله مخالفان و اعتراض کنندگان عباسی را به اشتباه خود آگاه کند.(3) این در حالی بود که بنا به این دو روایت، هنگام عقد ازدواج ام فضل با امام جواد علیه السلام هنوز به آن حضرت " صبی" اطلاق می شده است.
مکتب علمى امام جواد علیه السلام
میدانیم که یکى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آنها است. این پیشوایان بزرگ هرکدام درعصر خود فعالیت فرهنگى داشته در مکتب خویش شاگردانى تربیت مىکردند و علوم و دانشهاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مىکردند، اما شرائط اجتماعى و سیاسى زمان آنان یکسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعلیه السلام و امام صادق علیه السلام شرائط اجتماعى مساعد بود و به همین جهت دیدیم که تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق علیه السلام بالغ برچهار هزار نفر مى شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسکرى علیه السلام به دلیل فشارهاى سیاسى و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و ازاین نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت به زمان حضرت صادق علیه السلام کاهش بسیار چشمگیرى را نشان میدهد.
بنابراین اگر مىخوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جوادعلیه السلام قریب صد و ده نفر بودهاند (4) و جمعا 250 حدیث از آن حضرت نقل شده (5) ، نباید تعجب کنیم، زیرا از یک سو، آن حضرت شدیدا تحت مراقبت و کنترل سیاسى بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق نظر دانشمندان بیش از بیست و پنج سال عمر نکرد!
درعین حال، باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهرههاى درخشان و شخصیتهاى برجستهاى مانند: على بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند که هر کدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مىرفتند، و برخى داراى تالیفات متعدد بودند.
از طرف دیگر، روایان احادیث امام جوادعلیه السلام تنها در محدثان شیعه خلاصه نمىشوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقى از اسلام را از آن حضرت نقل کردهاند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادى» احادیثى با سند خود ازآن حضرت نقل کرده است. (6) هم چنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذى» در کتاب «معالم العترة الطاهرة» (7) و مؤلفانى نیز مانند: ابو بکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتى از آن حضرت نقل کردهاند. (8)
نحوه شهادت حضرت
درباره آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصری در پاره ای از روایات آمده است.(9)
فراخوانی آن حضرت به بغداد، در سال 220، توسط معتصم عباسی، آن هم درست در همان اولین سال حکومت خود، نمی توانست بی ارتباط با جنبه های سیاسی قضیه باشد. به ویژه که درست همان سال که حضرت جواد علیه السلام به بغداد آمد، رحلت کرد؛ این در حالی بود که تنها 25 سال از عمر شریفش می گذشت. عناد عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان جمعیت متنابهی تابعیت مستقل آنها را پذیرفته بودند، شاهدی است بر توطئه حکومت در شهادت امام جواد علیه السلام. همچنین خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وی در همان سال در بغداد، همگی شواهد غیرقابل انکاری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی می باشد.
مرحوم شیخ مفید، با اشاره به روایتی درباره مسمومیت و شهادت امام جواد علیه السلام، رحلت آن حضرت را مشکوک دانسته است.(10) بنا به روایت مستوفی، عقیده شیعه بر این است که معتصم آن حضرت را مسموم نموده است.(11)
پاره ای از منابع اهل تسنن، اشاره بر این دارند که امام جواد علیه السلام به میل خود و برای دیداری از معتصم عازم بغداد شده است.(12) در حالی که منابع دیگر، حاکی از آنند که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام به بغداد بفرستد.(13) ابن صبّاغ نیز با عبارت" اِشخاص المعتصم له من المدینة"(14) این مطلب را تأیید کرده است.
مسعودی روایتی نقل کرده که بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست ام فضل، در زمانی رخ داده که امام از مدینه به بغداد نزد معتصم آمده بود.(15) ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به حرم خلیفه پیوست.(16) این نکته را نباید از نظر دور داشت که ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد علیه السلام از دو جهت ناکام مانده بود:
نخست آن که از آن حضرت دارای فرزندی نشد.
دوم آن که امام نیز چندان توجهی به وی نداشت .
ام فضل یک بار (گویا از مدینه) نامه ای نگاشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از این که امام چند کنیز دارد گله نمود، ولی مأمون در جواب او نوشت:
ما تو را به عقد ابوجعفر درنیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم، دیگر از این شکایتها نکن.(17) به هر حال، ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم کرد و راه یافتن او به حرم خلیفه و برخورداری از مواهب موجود در آن، نشانی از آن است که این عمل به دستور معتصم انجام شده است.(18) و بالاخره امام جواد علیه السلام به شهادت رسید و حرم مطهر ایشان در کاظمین عراق قرار دارد که ملجا و پناهگاه عاشقان ایشان است .
پی نوشت ها
1- الحیاة السیاسیة للامام الجوادعلیه السلام، ص 65.
2- الارشاد، ص 319.
3- همان، صص319-320.
4- شیخ طوسى، رجال، الطبعة الاولى، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1381 ه. ق، ص 397-409. مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد یاران و شاگردان امام جواد را 121 نفر مىداند (عطاردی، شیخ عزیز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضاعلیه السلام، 1410 ه. ق) و قزوینى آنها را جمعا 257 نفر مىداند (قزوینی، سید محمد کاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بیروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق)
5- آقاى عطاردى در مسند الامام الجواد با احصائى که کرده مجموع احادیث منقول از پیشواى نهم را در زمینه هاى مختلف فقهى، عقیدتى، اخلاقى، و... ، تعداد مذکور در فوق ضبط کرده است.
6- تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی،ج3، صص54 و55.
7- امین، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1403 ه. ق،ج2، ص 35.
8- ابن شهرآشوب،قم،المطبعة العلمیة،ج 4، ص384.
9- الکافی، ج1، صص492-493.
10- الارشاد، ص 326.
11- تاریخ گزیده ، صص 205-206.
12- الائمه الاثنی عشر، ابن طولون، ص 103؛ شذرات الذهب، ج2، ص 48.
13- بحارالانوار، ج50، ص8.
14- الفصول المهمه، ص 275.
15- مروج الذهب، ج3، ص 464.
16- الائمة الاثنی عشر، ابن طولون ص 104، الفصول المهمه، ص 276. ام فضل، خواهرزاده معتصم بود.
17- الارشاد، ص 323.
18- الکافی، ج 1، ص 323.
- قالَ علیه السلام : إ نَّ بَیْنَ جَبَلَیْ طُوسٍ قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ مِنَ النّار.
بهار می رسد، امّا نه آن بهاری که باید.
یا امام رضا(علیه السلام)
وقتی بساط گریه مهیا نمی شود
وقتی که بغض بین گلو جا نمی شود
وقتی تمام شب به در خانه کریم
درمی زند گدا و دری وا نمی شود
وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب
این قلب مرده است مداوا نمی شود
یک راه مانده بهر تو آن هم زیارت است
مشهد برو که کار تو اینجا نمی شود
********
از این همه انزوا مردد شده ام
دیوانه رنگ زرد گنبد شده ام
امروز دلم حال کبوتر دارد
انگار که بیقرار مشهد شده ام...
********
گریه بهانه ای است که عاشق ترم کنی
شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی
آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد!؟
از راه دورآمده ام باورم کنی
با ذوق وشوق آمده ام حضرت رئوف
فکری به حال رنگِ سیاه پرم کنی
زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم
باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی
باید تو را به پهلوی زهرا قسم دهم
تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی
یا امام رضا(علیه السلام)
دوست دارم صدات کنم، تو هم منو نگاه کنی
نامه حضرت امام رضا (علیه السلام) به شیعیان
جناب شیخ مفید در کتاب خویش پیام جامع , آموزنده وجالبی را از هشتمین امام معصوم حضرت رضا (علیه السلام) آورده است که آن بزرگوار آن پیام را به وسیله حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) به شیعیان ودوستداران اهل بیت (علیهم السلام) فرستاده اند.
متن پیام آن بزرگوار این است :
ای عبدالعظیم ! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پر معنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فرا خوان و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن , چرا که این کار باعث تقرب به خداوند و من و دیگر اولیاء اوست . دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند و من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خداوند بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود. به دوستان ما توجه ده که خداوند نیکو کاران آنان را مورد بخشاش خویش قرار داده و بد کاران آنان را جز آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستداران ما را برنجاند و یا در دل نسبت به انان کینه بپرورند , همه را مورد عفو قرار خواهد داد , اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد جز اینکه از نیت خود باز گردند و اگر همچنان باقی باشند خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خداوند پناه میبرم.
ثواب زیارت
ثواب زیارت امام رضا (ع)
حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) مى فرماید : کسى که قبر فرزندم را زیارت کند براى او نزد خدا هفتاد حج مقبول است . راوى مى گوید : گفتم : هفتاد حج ؟! فرمود : آرى ، هفتصد حج . گفتم : هفتصد حج ؟ فرمود : آرى ، هفتاد هزار حج . گفتم : هفتاد هزار حج ؟ فرمود : چه بسا حجى که پذیرفته نشود ؛ کسى که او را زیارت کند و یک شب در آن منطقه بخوابد مانند این است که خدا را در عرشش زیارت کرده است . گفتم : مانند کسى است که خدا را در عرشش زیارت کرده است ؟ فرمود : آرى ، هنگامى که قیامت برپا مى شود چهار نفر از اوّلین و چهار نفر از آخرین بر عرش قرار دارند ، اما چهار نفر اوّلین : نوح و ابراهیم و موسى و عیسى است ؛ اما چهار نفر آخرین : محمد و على و حسن و حسین است . سپس نخ ترازى کشیده مى شود ـ که خوبان را از بدان جدا مى کند ـ پس زائران قبور ما با ما قرار مى گیرند ، از نظر برترین درجه ، و نزدیک ترینشان به عطا و بخشش ، زائران قبر فرزندم على بن موسى الرضا(ع) هستند.
در مورد زیارت حضرت امام رضا(علیه السلام) بیش از چهل روایت از هشت معصوم به دست ما رسیده است که آن روایات را با ذکر سند براتون میذارم تا اینکه زیارت را با شوق بیشتری انجام داده و دعاگوی این حقیر نیز باشید و امید دارم که مورد قبول حضرتش قرار بگیره:
حضرت رضا علیه السّلام فرمود:
« هر کس مرا با دورى راهش زیارت کند و از راه دور به زیارت من بیاید در روز قیامت در سه جایگاه بیارى او خواهم آمد تا او را از ناراحتیهاى آن حال نجات دهم:
اوّل : در آن هنگام که نامههاى اعمال پخش مىشود از جانب راست و از جانب چپ.
دوم : در آن هنگام که از صراط میگذرد.
سوم: در آن وقت که بپاى میزان عمل میرسد و عمل او را بررسى کرده مىسنجند.»
من تورونگات کنم، تو هم منو صدا کنی
قربون صفات برم، از راه دوری اومدم
جای دوری نمیره، اگه منو نگاه کنی
دل من زندونیه، تویی که تنها میتونی
این قفس رو وا کنی، پرنده رو رها کنی
میشه کنج حرمت، گوشه قلب من باشه
شه قلب منو مثل گنبدت طلا کنی
تو غریبی ومنم غریبم
اما چی میشه دل این غریبه رو با خودت آشنا کنی
دوست دارم تو ایوون آیینت از صبح تا غروب
من باهات صفا کنم، تو هم منو دوا کنی
دلمو گره زدم به پنجرت دارم میرم
دوست دارم تا برمی گردم گره ها رو وا کنی
دوست دارم از حالا تا صبح محشر
همه شب من رضا رضا بگم، تو هم منو رضا کنی
آه و واویـلـا، کـه چـشـمان پیمبر بسته شد
باب وحی و خان? زهرای اطـهـر بـسته شد
دست فتنه، باز شد بازوی حیدر بسته شد
هم عزای مصطفی، هم غربت شیرخداست
*********
بـوی پـیـراهـن یـوسف به وطن می آید
اربعـین می رود و بـوی حـسـن مـی آیـد
اشک هایی که چهل روز حسینی شده بود
هـمـه خـون گـشـتـه و از لـای کفن می آید
*********
گویـنـد جواز کربلا دست رضاست
شاهی که تجلی گه الطاف خـداست
جـایـی کـه بـرات کـربلا می گیرند
آنجا به یقین پنجره فولاد رضـاست
محمد صلی الله علیه و آله همواره زنده است.
مدینه ایمان، رسول رحمت را از دست داده است و مکّه توحید، محور وحدت را. اینک، خدای سبحان، رسول عزت آفرین را به جوار خویش برده و امت در سوگ آن پدر، یتیم شده است. آری، هر چندرابطه وحی، میان آسمان و زمین، و خدا و بشر قطع شده، ولی حضرت رسول صلی الله علیه و آله همیشه زنده است؛ در اذانی که مؤذّن فریاد برمی آورد؛ در تشهدی که نمازگزار می خواند؛ در نمازی که درپهنه زمین و در ازنای زمان برپا می شود؛ در جهاد هر رزمنده، در خشوع هر عارف، در تعلّم هر علم آموز، در عدالت گستری هر حاکم و در مقاوت هر مسلمان. آیا ایستادگی مسلمانان عصر حاضر در برابر هجوم نظامی سیاسی و فرهنگی استعمار و استکبار، یادآور همان مقاومت های دین مداران صدر اسلام در برابر شکنجه های قریش و محاصره شعب ابی طالب نیست؟ آری، راه، همان راه است و پیام، همان پیام پس محمد صلی الله علیه و آله همواره زنده است.
بیست و هشتم صفر
ماه صفر رو به پایان است. رحلت جانسوز رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در بیست و هشتم، و شهادت امام هشتم در آخرین روز این ماه، ایّام اندوهبار در این ماه است. از آغاز محرم، تا عاشورا، اربعین و بیست و هشتم صفر، روز رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و آله سرشک غم باریده ایم. این غم در سوگ فرزانه ترین فریاد تاریخ است. مردی که برادر نور، انفجار گستره اخلاص، پاک تر از نسیم و شبنم، پیام آور رستگاری و فلاح، سرچشمه روشن آب حیات، پیام آور مهر و دین، سفیر کبیر هدایت، مکمل مکارم، و مرد میدان عدالت و ایمان بود. آری، ای رسول، ای خلاصه هستی، ای مصطفا، تو بودی که کنگره های کاخ های ستم را فروریختی، دریاچه های کفر را خشکاندی، خواب آلودگان زمانه را پریشان ساختی، و سند محکومیت شرک و ظلم را به امضا رساندی. پس اینک سلامی سبز نثارت باد ای امین.
خون پرستوه
هنوز هم صدای خوب او، در سراسر تاریخ به گوش می رسد. هنوز هم قامتش، به بلندای آسمان حقیقت است. به صلابت صخره ها می ماند و به عظمت کوهساران. ردای بلند رسالت بر دوش او زیبنده بود و نخل پربار هدایت وامامت، از کلام وی قوام یافت و تداوم پذیرفت. او، قله بلند شرافت و فضیلت، گنجینه ارزشمند کرامت، ستاره راهنمای بشریت، پیام آور برگزیده خداوند، مهتر پیامبران، امینِ حضرت رحمان، پایه استوار ایمان، پاکیزه ترین آفریده خدا، و معدن لطف و صفا بود. امروز در ماتم آن رسول مدنی، دل ها دریای خون است و دیده ها در امواج اشک شناور است. امروز میهن اسلامی ما، غرق ماتم است و مردم مسلمان در سوگ رسول ایمان. امروز، غروب هم، رنگ ماتم او را دارد. درود شقایق ها بر تو باد و خون پرستوها نثار راه پاکت، ای ماندگارترین یادِ زمانه.
اشکِ غم
شب هجر رسول وحی آمد | شب قطع نزول وحی آمد |
فلک را رکنِ آرامش شکسته | زمین از اشکِ غم، در گل نشسته |
ملایک جمله در جوش و خروشند | خلایق جمله از ماتم خموشند |
کنار بستر باباست زهرا | ز غم دامانْش چون دریاست زهرا |
به یک سو سر به دامن بوتراب است | ز دیده اشک باران چون سحاب است |
به سویی مجتبی در شور و شین است | دو دستش حلقه بر دوش حسین است |
نگاه مهر و ماه و هر دو کوکب | شده خیره به حال زار زینب |
همه حالی غمین دارند امشب | زدیده اشک می بارند امشب |
در ماتم رسول
امروز مسلمانان ماتم زده اند. امروز امت اسلام در سوگ است و شوری دگر به سر دارد. امروز دنیای اسلام را حالی دیگر است و هوایی دیگر. گویی هاله های ماتم و اندوه، سر تا پای وجودش را فرا گرفته است. گویی غریب شده است. گویی عقده ها آن چنان گلویش را می فشارند که دیگر تاب مقاومت در برابرقطره های اشکش ندارد. آری، امروزجهان اسلام عزادار است و در ماتم رسول گرامی خویش به سوگ نشسته است. مردی که دروازه های نور را به روی بشریت گشود. مردی که عطر رویش وجودش، باغستان گرانقدر توحید را به سبزه و گل و میوه آراست. مردی که شکوه و جلالش، همینه مشرکان را در هم شکست. مردی که آوازه جمالش، زیبایی را شرمگین ساخت. پیامبر را می گویم؛ آبشاری از نورانیت. رودی از آزادگی که در بسترزمان و زمین روان شد. یادگار بزرگ خداوند، رسول خدا، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، که بر او هزاران درود باد.
عذار محمد صلی الله علیه و آله
گل نکند جلوه درجوار محمد | رونق گل می برد، عَذار محمد |
گل شود افسرده از خزان ولیکن | نیست خزان از پی بهار محمد |
سایه ندارد ولی به عالم امکان | سایه فکنده است اقتدار محمد |
شمس رخش همجوار زلف سیه فام | آیت «واللّیل» و «والنّهار» محمد |
تا که بمانَد اثر ز نکهت مویش | خاک حسین است یادگار محمد |
تربت خوشبوی کربلای معلاست | یک اثر از موی مشکبار محمد |
آیت فتحش به اهتزاز درآمد | دست خدا بود چون که یار محمد |
من چه بگویم (حسان) به مدح و ثنایش | بس بُودَش مدح کردگار محمد |
امام صادق علیه السلام و احترام به پیامبر صلی الله علیه و آله
شخصی به حضور امام صادق علیه السلام رسید. حضرت علیه السلام حال او را جویا شد. گفت: خداوند به من فرزندی داده است. امام پرسید: نامش را چه گذاشته ای؟ گفت: محمد. امام با شنیدن این نام صورتش را به عنوان احترام نزدیک زمین آورد و گفت:محمد، محمد، محمد. آنگاه ادامه داد: خودم، فرزندانم، پدرم، مادرم، و تمام اهل روی زمین به فدای رسول خدا صلی الله علیه و آله . مالک، امام فرقه مالکی، می گوید: جعفر صادق علیه السلام هنگامی که نام پیامبر صلی الله علیه و آله را می بُرد، رنگ چهره اش تغییر می یافت، تا آنجا که باز شناخته نمی شد. من کسی را چون او این چنین نیافتم.
فضیلت صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «انّ اللّه و ملائکته یصلّون علی النبی، یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیما؛ خدا و فرشتگان بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود می فرستند.ای کسانی که ایمان آورده اید، شما نیز بر او درود فرستید و او را بسیار فرمان برید». در بیان فضیلت صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او، روایات فراوانی وارد شده است که به دو روایت اشاره می کنیم: امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که نمی تواند گناهان خویش را با توبه و انابه و تحمل رنج عبادت محو کند، باید بسیار صلوات بفرستد. در روایت دیگری چنین آمده است: چیزی به اندازه صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله و آل او در ترازوی اعمال سنگینی نمی کند.
مشورت در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله
یکی از عناصر اساسی در سیره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، مسأله مشورت است. دوران حکومت اسلامی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و زندگی آن حضرت نشان می دهد که یکی از عوامل موفقیت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در پیشبرد هدف های اسلامی مسئله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد که با مشورت و رعایت اصول و مبانی مدیریت می توان جامعه را در موقعیت های بحرانی اداره کرد و خودرأیی و خودسری را ـ که از بزرگ ترین آفت های فرهنگی و اجتماعی است ـ از ساحت اجتماع دور ساخت. آن حضرت به همگان آموخت که همه انسان ها، حتی آنها که از تفکر قوی برخوردارند و صاحب بهترین اندیشه اند، به مشورت نیازمندند و اگر خود را از مشاوره با دیگران بی نیاز ببینند، شکست می خورند. اما اگر با مردم مشاوره و رایزنی داشته باشند و شخصیت و دیدگاه های آنان را نادیده نگیرند و از استعدادهای آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرورفتن در استبداد دور می گردند، بلکه به آرا و اندیشه های استوار دست می یابند.
توجه به حال کشاورزان در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله
کشاورزی در فرهنگ دینی از اهمیت بسیار برخوردار است. این کار نه تنها در کلمات بزرگان دین اسلام مورد بیشترین تأکید قرار گرفته، بلکه اکثر پیامبران الهی و پیشوایان معصوم و بندگان صالح عملاً به این کار پرداخته و به آن افتخار کرده اند. آن بزرگان، کشاورزان را انسان هایی ارزشمند، متوکل، نیکوکار، صاحب پاک ترین و حلال ترین شغل ها و سودمند به حال جامعه معرفی کرده و در جهان آخرت، صاحب بهترین مقامات دانسته اند؛ زیرا نه تنها زندگی فردی هر شخص، بلکه زندگی اجتماع و ملت ها هم به تولیدات و محصولات کشاورزی آن جامعه وابسته است. هر جامعه ای که بخواهد مستقل و آزادزندگی کند و سرنوشت خودش را با دست خود رقم بزند، باید در کشاورزی استقلال داشته و بتواند محصولات مورد نیازش را خودش تولیدکند. از این رو همواره یکی از وصایای رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زمامداران جامعه اسلامی، توجه به حال کشاورزان بود. آن حضرت خطاب به امام علی صلی الله علیه و آله فرمود: «یا علی، مبادا در حکومت تو به کشاورزان ستم شود».
نفوذ معنوی پیامبر صلی الله علیه و آله
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران | گفته آید در حدیث دیگران |
مقام و شخصیت معنوی و آسمانی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و روح بلند و والای آن گرامی نه تنها ما را شیفه خود ساخته، بلکه بسیاری از بیگانگان را بر آن داشته تا از عظمت وی سخن برانندو آن فرزانه را گرامی بدارند. «دکتر جان ویلیام دراپر» دراین باره چنین می گوید: «چهار سال پس از امپراطوری ژوستی نین، یعنی در سال 569(م)، در عربستان مردی به دنیا آمد که در بین تمام مردان کره زمین، بزرگ ترین نفوذ را در نوع بشر داشت و او محمد صلی الله علیه و آله بود».
پیامبر صلی الله علیه و آله و رفق و مدار
مدارا از اصولی است که در سیره اجتماعی رسول اکرم(ص) اهمیت بسیاری دارد و مایه قوام و دوام مناسبات صحیح اجتماعی است. برخوردهای از سر رفق و ملایمت و به دور از درشتی و خشونت آن حضرت، در معاشرت های اجتماعی، سازنده ترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات اجتماعی بود. آن گرامی از سخت گیری های بی موردو خشونت های نابجا پرهیز داشت و هرگز برای پیشبرد مقاصد اجتماعی خویش در میان مسلمانان، از حرکت های تند و خشونت آمیز بهره نگرفت. او همان طور که مأمور به برپایی واجبات بود، مأمور به رفتاری از سر مدارا بود و می فرمود: خداوند متعال، همان گونه که مرا به برپایی واجبات امر کرده، به مدارا با مردم نیز امر کرده است. آری آن حضرت با همین مدارا توانست جامعه را متحول سازد و با ملایمت، دنیای مردم و آخرت آنان را اصلاح کند و جامعه را به سوی کمال و سعات سوق دهد.
خوشرویی پیامبر صلی الله علیه و آله
جدی بودن رسالت و سنگین بودن بار مسئوولیت، مانع از خوشرویی رسول گرامی اسلام نمی شد. ایشان هرچند غمین بودند، آثار آن را ظاهر نمی کرند و همواره متبسم و خندان بودند. خنده حضرت ملایم و بیشتر به صورت تبسم و لبخند بود و به کسانی که جدی بودن را در اخم کردن و خشونت چهره می دانستند، می آموخت که مؤمن باید خندان باشد. حضرت رسول(ص) نه تنها متبسم بود که با دوستان و اصحاب خود شوخی نیز می کرد؛ هر چند این شوخی ها بسیار ظریف و در چارچوب معقولی بود و از حدود عفاف و اخلاق خارج نمی شد. در حقیقت همین خوش رویی و اخلاق والا بود که مردم را شیفته حضرت کرد و از مردمانی وحشی که دختران خود را زنده به گور می کردند، امتی یگانه و مردمی مهربان که برادروار با هم می زیستند پدید آورد. درود فرشتگان بر روان آفتابی رسول گرامی اسلام باد.
سیرت محمد صلی الله علیه و آله
بدون شک آنچه رسول گرامی اسلام را یگانه می کرد سیرت آن فرزانه تاریخ بود. قرآن کریم اشاراتی گذرا به این سیرت برجسته می کند که با تأمل در آنها و مطالعه آنچه مورخان در این باب گفته اند، می توان تصویری نسبتا دقیق از سیرت آن حضرت ترسیم کرد. اگر ما نتوانیم به صورت، محمدی شویم، بی شک می توانیم به سیرت محمدی شویم. نه تنها می توانیم، که باید بتوانیم و محمدی بشویم. قرآن کریم صریحا می فرمایدکه محمد(ص) الگویی نیک برای مسلمانان است و هر کس خواهان خیر دنیا و آخرت باشد، باید بکوشد او و حرکاتش را نصب العین خود قرار دهد و همواره در پی محمدی شدن باشد.
گذشت پیامبر صلی الله علیه و آله
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هرگز در پی انتقام گرفتن از دشمنان خود و کینه کشی نبود. برعکس، پس از دست یافتن بر آنها و تسلط بر شبه جزیره و فتح مکه آنان را بخشود و دست به مقابله به مثل نزد. ابوسفیان فرمانده مشرکان در جنگ های بدر و احد و احزاب بود، از فکر و ثروت خود برای نابود کردن دعوت محمد صلی الله علیه و آله مایه می گذاشت، اندک تردیدی در مبارزه با محمد(ص) نداشت و هر جا سخن از توطئه بود، حضور داشت. همسرش هندنیز از مشوقان او و دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. همو بود که وحشی را تشویق کرد تا حمزه سیدالشهدا را در جنگ احد بکشد و در عوض حکم آزادی خود را دریافت کند. همین هند بود که همراه با چند زن دیگر در جنگ احد شرکت کرد و مشرکان را به مبارزه با محمد(ص) برمی انگیخت و پس از به شهادت رسیدن حمزه پهلویش را شکافت و جگرش را بیرون کشید. ولی پیامبر خدا در برابر این همه کینه توزی چه کرد؟ همین که مکه را فتح کرد، اعلام کرد هر کس در خانه خود بماند درامان است. هر کس به خانه خدا برود در امان است و هر کس به خانه ابوسفیان برود، نیز در امان است.
مساوات در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله
مساواتی که اسلام مقرر داشته و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را به فعلیت درآورده است، در تاریخ بشر بی نظیر است. در منطق قرآن کریم، انسان ها همه از یک سرچشمه و فرزندان یک پدر و مادرند وفرقی میانشان نیست.
پیش قرآن بنده و مولا یکی است | بوریا و مسند دیبا یکی است |
این مساوات برخاسته از منطق قرآن را به تمام معنی در زندگی پیامبر(ص) می بینیم، از منظر پیامبرِ عدالت، همه افراد مانند دندانه های شانه مساویند و هیچ مزیتی بر یکدیگر جز تقوا ندارند. آن گرامی حتی در نگاه کردن به اصحاب، مساوات را پاس می داشت. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی شد؛ در حلقه ای میان اصحاب می نشست تا هیچ برتری وجود نداشته باشد. آری، تلاش پیامبر خدا(ص) در دوران 23 ساله رسالت بر آن بود که مردمان را با شیوه مساوات آشنا کند و کلیه فضلیت های بی اساس را که با فطرت انسانی بیگانه است بسوزاند و محو کند و چنین کرد:
امتیازات نسب را پاک سوخت | آتش او این خس و خاشاک سوخت |
پیامبر صلی الله علیه و آله و سفارش به وحدت
در گستره گیتی، واژه دل انگیز وحدت ستاره وار می درخشد و درخشش هستی آفرین آن، زوایای آفرینش را زیب و زینتی خاص می بخشد. وحدت و یکپارچگی اثر معجزه آمیزی در پیشرفت اهداف و سربلندی و پیروزی اجتماعات دارد. در نقطه مقابل آن، آهنگ شوم افتراق و اختلاف، همواره ارمغانی جز ویرانی و تباهی و مرگ نداشته است. از این رو در گفتار پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با تعبیرهای جالب توجه و عمیق نسبت به مسأله وحدت و برادری ترغیب شده و از هرگونه پراکندگی و تفرقه نهی شده است. آن حضرت در این زمینه فرمود: افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزای یک ساختمان اند که هر جزئی از آن، جزء دیگر را محکم می کند؛ و نیز فرمود: مؤمنان هم چون یک روحند. بدان امید که سخنان گوهربار رسول مهر را همواره آویزه گوشمان قرار داده، برای گسترش، وحدت و انسجام امت اسلام بیش از پیش تلاش کنیم.
در مدح رسول صلی الله علیه و آله
محمد که بی دعوی تخت و تاج | ز شاهان به شمشیر بستد خراج |
غلط گفتم، آن شاه سدره سریر | که هم تاجور بود وهم تخت گیر |
تنش محرم تخت افلاک بود | سرش صاحب تاج لولاک بود |
فرشته نمودار ایزد شناس | که ما را بدو هست از ایزد سپاس |
رساننده ما را به خرم بهشت | رهاننده از دوزخ تنگ وزشت |
نیرزد به خاک سر کوی او | سر ما همه یک سر موی او |
سرآمدترینِ همه سروران | گزیده ترین جمله پیغمبران |
گر آدم ز مینو در آمد به خاک | شد آن گنج خاکی به مینوی پاک |
گر آمد برون ماه یوسف ز چاه | شد آن چشمه از چاه بر اوج ماه |
اگر خضر بر آب حیوان گذشت | محمد ز سر چشمه جان گذشت |
وگر طارم موسی از طور بود | سراپرده احمد از نور بود |
روایات رسول اکرم صلی الله علیه و آله
انسان در دین خود از دوستش تأثیر می پذیرد. پس لازم است که هر یک از شما در انتخاب دوست دقت کنید.
کسی که به حقوق او توجه داری ولی او به حق تو توجه ندارد، رفیق خوبی نخواهد بود.
بهترین خانه های شما خانه ای است که در آن به یتیمی احسان شود و بدترین خانه ها خانه ای است که در آن نسبت به یتیمی بدرفتاری و ستم شود.
جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوب تر از پیرمرد عابدی است که بُخل بورزد.
خداوند دوست دارد بنده اش در طلب حلال سختکوش باشد.
بهترین صدقه آموختن دانش و تعلیم آن به برادر دینی است.
بالاتر از هر کار نیکو، نیکیِ دیگری است تا این که شخص در راه خدا کشته شود. آن زمان که در راه خدا شهید شد، بالاتر از آن نیکویی وجود ندارد.
خوشا به حال کسی که از زیادگویی پرهیز کند و زیادی مال خود را در راه خدا انفاق نماید.
در طلب دنیا معتدل باشید زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد.
روز قیامت هیچ کس قدم از قدم برنمی دارد مگر این که چهار چیز از او پرسیده شود 1ـ از عمرش که در چه راهی گذارند. 2ـ از جوانیش که چگونه و در چه راهی سپری کرد. 3ـ از مال و ثروتش که از کجا به دست آورده و در چه راهی مصرف کرده. 4ـ از محبت ما خاندان.