کد لوگوهای سه گوشه
کد لوگوهای سه گوشه
حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ
کربلا هوایی و زمینی نقد واقساط تحت نظارت سازمان حج وزیارت با دریافت ارز مسافرتی ثبت نام مشهد مقدس همه روزه تهیه بلیط و ویزا کربلا در اسرع وقت 09125969399 # 09147428701 # 09361322233 # 021- 55015030 ) ثبت نام کربلا و حج عمره ومشهد مقدس (تحت نظارت سازمان حج وزیارت (خرید وفروش فیش حج عمره و تمتع با دریافت مجوز نقل انتقال از سازمان حج وزیارت مدارک برای ثبت نام کربلا (گذرنامه معتبر از تاریخ اعزام باید 6 ماه اعتبار داشته باشه 3 قطعه دریافت ویزای کربلا در اسرع وقت ثبت نام مشهد مقدس همه روزه تورزیارتی نور (ثبت نام کربلای معلا و حج عمره و تمتع و مشهد مقدس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



emam ali3


emam ali

تقدیم به پدر حقیقی
مان، امام زمان-ارواحُنا فِداه


 

امشب ... پدر عدالت می آید
امشب در آسمان غوغاست و فرشتگان بین زمین و آسمان در رفت و آمد و فضا، آغشته به عطر بهشتی ، گلهای سرخ محمدی .
امشب زمین به آسمان چسبیده ، یکی شده ، همه جا غرق نور و صفاست و مرکز نورازعرش به کعبه آمده و این خانه مرکز ارتعاش نور الهی شده و ملائک نیز به دور کعبه در حال طواف .
و ناگهان انفجار نور، زمین و زمان و آسمان را در بر میگیرد و صدای هلهله ی شادی فرشتگان و ملائک همه جا طنین می افکند، آری صدا، صدای کودکیست که از درون کعبه بگوش میرسد و آبشار نورازآسمان بطرف زمین خط سبز رحمت میکشد و بعد علی می آید تا رحمت بیاید.
علی می آیدتا عدالت بیاید تاحوض کوثر فوران کند و می آید تا ختده برلبان محمد(ص) شکوفا شود.
و اینگونه علی آمد ، از اعلی آمد تا آب زلال و پاک الهی برکویر تشنه عدالت، برزمین بارور شود.
و علی آمد تا مرکز ثقل شود، مرکز ثقل یازده پاک مرد سبز علوی ، سرخ محمدی تا قیام قیامت .
وعل آمد تا هر بت و بتخانه ای ویران شوند و شیاطین جن و انس شرمنده از جسارت .
و علی آمد تا سرچشمه هدایت ، ولایت ، سعادت انسان در زمین شکل بگیرد، جاری شود.
و علی آمد تا عدالت بیاید ، مهر، محبت بیاید و مظلومان تاریخ جان بگویند، جان بگیرند.
و امشب ملائک آسمان پر به وجود علی اعلی میسایند .
و امشب تنها شبی است که اشک یتیمان و مظلومان تاریخ، اشک شور وشوق و عشق است .

                                                                     
مردی می‏آید از تبار نور، از تبار عاشقان و شوریدگان. مردی که محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از گل خنده‏های نگاه او نشاط می‏یابد و ابوطالب در نیمه شب‏های بیداری دل، با او راز دل می‏گوید و فاطمه بنت اسد باغ چشمانش را به روی او می‏گشاید تا گل شادمانی را آبشار لبخند او شکوفا کند. مردی که طلوع مهرانگیز نگاهشْ دیگر بار حلاوت وصال و عشق را در چشمه لایزال به جان پاکان می‏نوشانْد و پیاله حیات عاشقانْ از نگاهش لبریز می‏شد. علی، فصیح‏ترین شعر حیات و زیباترین آواز آفرینش بود.
ماهنامه  گلبرگ 42

معصومه عبدالحسینی
کعبه، در هلهله فرشتگان، برای میلاد عشق لحظه شماری می‏کرد؛ میلاد علی مظهر تمام عشق و صفا و تفسیر بلند عدالت و شجاعت.
مولا! ولادت تو، آفتابی‏ترین روز تاریخ بود که روشنایی روز را خجل کرد.
حجرالاسود، بر دست‏های تو بوسه زد و مسجد الحرام، تو را در آغوش گرفت
صفا و مروه به نظاره‏ات نشستند، تا این که همانند آفتاب، از درون کعبه سرزدی. آن گاه، لبخند بر لبان عدالت نقش بست.
ای آشنای نخلستان‏ها و ای همدم چاه! ای درد و آشنای کوچه پس کوچه‏های کوفه! سکوت تو، بلندترین فریاد در تاریخ بود که در پژواک خویش، طنین مردی را داشت که ردپای مظلومیتش هنوز در بستر تاریخ جاری است.
ای نبأ عظیم و ای صراط مستقیم و ای لبریز از شجاعت و سخاوت! ذوالفقارت، برترین و گویاترین حدیث مردانگی است.
ای کامل کننده دین احمد و ای سنگ صبور محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ! تکرار نام تو، بیابان‏های خشک ظلم و تبعیض را به سبزترین باغ‏های عدالت، پیوند می‏زند.
کائنات، با تکرار نام تو به تکاپو می‏افتند و قیام می‏کنند.
ای فراتر از عشق زمین! همه شاعران، دیوان خود را با نام تو آغاز می‏کند.
امیر مهربانی،! تو آمدی و ناخدای کشتی نجات بشریت در عصر دلمردگی و جهالت شدی.
یک آسمان بلاغت و یک کهکشان فصاحت! تو فاتح دل‏های عاشقان و التیام زخم‏های ضعیفان و مرهم دل‏های غریبانی تو آبروی انسانیتی!
ای سراسر و بخشش و عدالت! دستمان گیر که محتاج سرکوی توایم!


رزیتا نعمتی
امروز، وقتی خورشید، سر از بالین کوه‏ها بردارد و طلوع کند، همتای خود را در زمین خواهد یافت؛ مولای نخلستان‏های سکوت و چاه، مولای شبگرد کوچه‏های کوفه را که بار امانت بر دوش، خلافت خدا را بر زمین مجسم خواهد کرد.
فردا، یتیمان، طعم نان دست‏های فاطمه را در بخشش شبانه او، بی‏منّت خواهند چشید.
ببار ای ابر رحمت؛ که میلاد تو، آغازگر انگشتان ذوالفقاری نور است و فتح خیبر، دری است که به روی بازوان عدالت گشوده است تا آن را برای همیشه، در تاریخ قلوب مؤمنین ثبت کنی.
تا که بر لب نامت ای زیباترین، می‏آورم  آسمان‏ها را تو گویی بر زمین می‏آورم
تو طلوع آفتابی، من اذان مغربم  زیر لب نام امیرالمؤمنین می‏آورم


سودابه مهیجی
هیچ کس نمی‏داند آغاز اقیانوس از کجاست و پایانش تا کجا؟
آغاز تو را اما همه دیدند که در دست‏های زنی، از پس دیوارهای کعبه بیرون آمدی و لبخند زدی؛ دیوارهایی که پیش پای خورشید شکاف برداشت، تا روزگار معصوم عدالت آغاز شود؛ تا آفتاب، قدم بر خاک بگذارد.
شکاف‏های تاریخ، چه عجیب‏اند! تاریخ، شکاف‏های مقدس خود را از یاد نخواهد برد؛ چه آنجا که عصای معجزه، دریا را شکافت، چه آنجا که یُمن قدوم نوزاد بلندبالایی، دیوارهای بیت العتیق را و چه آنجا که سال‏های بعد، همان مولود معصوم، درهیئت سجده‏ای مهربان، با لب‏های پرهیز رمضان، با فرق شکافته، خطبه رستگاری خواند و محراب خونین را به لرزه افکند.



ای علی، ای آیت جان، آمدی
آمدی، ای جان جانان، آمدی
ذات حق را جلوه گر چون آفتاب
دل فروز، از مشرق جان آمدی
کعبه از نور جمالت روشن است
کز حریم لطف یزدان آمدی
ای ز تو، آیین احمد در کمال
ای دلیل راه انسان، آمدی
شهر بند عشق را، مفتاح راز
تا گشایی راز قرآن آمدی
خاتم دین خدا را پاسدار
ای به حشمت چون سلیمان آمدی
تا بر افروزی چراغ معرفت
در طریق علم و عرفان آمدی
یار با مظلوم و، با ظالم به جنگ
رحمتِ این، زحمتِ آن، آمدی
برفراز قله آزادگی
عالم آرا، مهر تابان آمدی
دردهای دردمندان را به لطف
ای طبیب جان، به درمان آمدی
تا بسوزی پرده های شرک را
شعله آسا، گرم و سوزان آمدی
ای ولی حق زمین را از فروغ
چون فلک، اختر به دامان آمدی
آسمان احمدی را، همچو مهر
سرکشیده از گریبان آمدی
دست حق، آمد برون از آستین
تا تو، ای بازوی ایمان آمدی
موج خیز مکتب توحید را
همچو مروارید غلطان آمدی
قبله جان محبان خدا
مرحبا، ای شیر یزدان آمدی.
شعر از مشفق کاشانی

رقیه ندیری
به طواف آمده بودی و خداوند، آرامش را در قدم زدنت به تصویر کشیده بود.
طوافت، به حریر می‏مانست که نسیم در آن پیچیده باشد.
تو آن روز، به ساره، آسیه و مریم بیشتر شباهت داشتی. طواف می‏کردی و قدم‏هایت می‏رفت که سنگین بشود. اول به روی خودت نمی‏آوردی؛ اما با پاهایت که انگار در تپه‏ای شنی فرو می‏رفتند، چه می‏توانستی بکنی؟
چه کسی فکرش را می‏کرد که تقدیر، تو را به این سمت کشانده است؟ ماجرای بی‏سابقه تو، در فهم مردم کوچه و بازار نمی‏گنجید. نگرانی‏ات را این سو و آن سو می‏کردی ؛ تا شاید بتوانی از ازدحام نگاه‏ها، در امان بمانی.
کافی بود تنهایی‏ات را به پرده کعبه بیاویزی و بی‏آنکه تصورش را بکنی، به جذبه دیوار شکافته برسی.
حالا شبیه مریم شده بودی؛ قدیسه‏ای که ناله‏های ناگزیرش را نه در سایه درخت خرما، بلکه در امن‏ترین خانه آفرینش حبس کرده بود.


علی جان، پنجره دلم را به روی صحن وجود آسمانی‏ات می‏گشایم 
و خویش را اسیر کمند شوق‏آفرین عشقت می‏کنم
ای هم‏زبانِ بهترین دقایق حیات، با تو سخن آغاز می‏کنم که
پیاله حیاتم را، ساقی بزم شورانگیز خیال تو لبریز ساخته
و خاکستر وجودم را آتش عشق تو بر باد داده است.
علی جان، درخشش طلیعه با شکوه وجود تو از پشت کوهسار
چشمان همیشه مشتاق ما، شکوفایی گل‏های آفرینش را برایمان به ارمغان می‏آورد،
آن‏گاه که نم نم باران لطیف مهر تو بر صفحه دلمان جاری می‏شود. 
نسیم مهرورزی با تو، در آسمان قلبمان وزشی آرام از سر می‏گیرد 
و عطر دل‏انگیز کوچه باغ‏های آرام اندیشه مطهّرت را به ما هدیه می‏کند. 
علی جان، در کلاس مهر تو، گل‏های سرخ باغ دل‏بستگی شکوفا می‏شود
و عطر بنفش سادگی و خلوصت، هم‏دم نفس‏های زندگی
به روح پرتلاطم انسانی‏ات آرامش می‏بخشد.


مصرع ناقص من کاش که کامل می‌شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می‌شد
شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می‌خواهم نیست
من که حیران تو حیران توام می‌دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم
همه عالم و آدم به تو می‌اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می‌اندیشد
کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه بسم الله است
کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»
کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید
کعبه بر سینه خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه شیراز کم آورد، نوشت:
«ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه»
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی‌ست
کهکشان‌ها نخی از وصله نعلین علی‌ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر می‌گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می‌گوید
می‌رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط
نه فقط دست زمین از تو تو را می‌خواهد
سالیانی‌ست که معراج خدا می‌خواهد،
زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
لحظه‌ای جای یتیمان عرب بنشیند
دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی
وای اگر تیغ دو دم را به کمر می‌بستی
وای اگر پارچه زرد به سر می‌بستی
در هوا تیغ دو دم  نعره هو هو می‌زد
نعره حیدریه «أینَ تَفرو» می‌زد
بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار
بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی‌ست
کهکشان‌ها نخی از وصله نعلین علی‌ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر می‌گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می‌گوید
سیدحمیدرضا برقعی



شعر بی نقطه در وصف آقا امیرالمومنین علی (ع)

در مکه هَلا حکم اله احد آمد 
کامال و مراد همه والا ولد آمد
در طارم اعلا ملک سدره صلا داد 
مولود حرم رهرو راه احد آمد
مرد عمل و محرم اسرار دل ما 
در معرکه کرار و احد را اسد آمد
معصوم دوم و اول امام همه عالم 
معموره اسلام و ولا را عَمَد آمد
گردد دگر اعدا همه آواره و رسوا 
گاه عدم ملحد و حرص و حسد آمد
در طور ولا کرد طلوع ماه دل آرا 
ماه آمده و اهل حسد را رمد آمد
صدر الامم و مالک ملک ورع و داد 
سالک که هماره ، ره داور رود آمد
او صالح و او مصلح و او حاکم عادل 
او آمد و در مهلکه حکام دد آمد
مهر سحر و ماه مسا صحر محمد 
در حال دعا حامد حمد صمد آمد
او محور ملک دل و دل در گرو مهر 
گمره دل اعدا که در او مهر رد آمد
در عرصه علمدار رسول الله اکرم 
او مردم ما را کمک آمد مدد آمد
دل کرده مرور اسم ورا در همه اعداد 
ده اسم مطهر، که صد و ده عدد آمد
علامه دهر اسوه احرار موحد
روح الله عصر او که مرادم دهد آمد
در کل امور آمر و هم مسلک طاها 
او گوهر دل را محک و حصر و حد آمد
در هر دو سرا او همه را سرور و سالار 
سر کرده که در سلسله محکم مسد آمد
دل داده ام او را که رسد در دم مرگم 
امداد گر و همدم ما در لحد آمد
مداحم و مولا صله ام داده و هر دم 
گل کرده «کلامم» ره دل در صدد آمد


در میـــان کعـبه جـان ، پـرتـو حق جلــوه گر شــد
فاطمه بنت اســد هم ، صــاحب زیبـا پسر شــد
کعبه آن شب ، غـرقـه در نـور دل افـروز خـدا بـود
آسمان کعبه گویی ، مظــهر صــدها گهـــر شــد
عطــر جـانبخش بهشـتی در فضــای کعبه پیچید
تا کـه میـــلاد ســعید مـرتضی فخــر بشــر شــد
مـژده میـــلاد مـولا ، می کنــــد از غم رهـــــــایم
زین بشارت کام امّت ، مملو از شهد و شکر شـد

اسوه تقـوی علی و مظــهر ایمــان علی
عـزت آل پیمـــبر ، عاشــــق جانـان علی
منشــاء جـود و سخاوت ، موج دریای وفا
لعل رخشـــان ولایت ،گوهــر تـابـان علی
منبع مهــر و محبت ، صــاحب لطف و کرم
افتـــخار شیـعیان و آیت الـرحمــــان علی
میلاد نور بر شما مبارک



سیزده ماه رجب آمد به دنیا مرتضی / مژده ای اهل ولا ، او هست وصی مصطفی
بهر زهرا همسر و باب حسین و حسن است / فاتح خیبر، شفیع مومنین روز جزا
میلاد امام علی (ع) بر شما مبارک





تاریخ : جمعه 94/2/11 | 9:24 صبح | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()

 



بشارتت باد، ای زمین سبز!
بشارتت باد ای «مدینه» عشق!
بشارتت باد ای خطه «توس»!
بشارتت باد ای سلطان خراسان، ای علی بن موسی علیه السلام !
بشارتت باد آمدن فرزند؛ فرزندی که در همه آفاق یگانه است!
باعظمتی به وسعت تمام آسمان ها،
که هیچ معمّایی برایش غامض و هیچ علمی برایش دشوار نیست.
فرزندی که آسمان، به سخاوت دست هایش غبطه خواهد خورد!

  




زینتِ بخشندگان، امام جواد (ع) می آید
تا زمین مدینه، یک بار دیگر مولودی دیگر
از نسل هابیل را به شادباش بنشیند.
می آید تا چشمان آسمان را
به روشنی سیمایش روشن شود
و لاهوتیان و ناسوتیان را در شادی میلاد خویش فرو برد.
کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین،
پر می گشاید تا همراه با فرشتگان الهی؛
حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد
و دیده را به ضریح او روشن سازد.
در زاد روز مولود مبارک رجب،
با یک آسمان نیاز از یگانه بی همتا می خواهیم
در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد
و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد.
ولادت فرخنده و مسعود نهمین آیت سروری
و پیشوای کرامت و بخشندگی،
امام محمد تقی علیه السلام مبارک باد


آفتابی امشب از بیت رضا سر می زند
کز فروغش طعنه بر خورشید خاور می زند
بشکفد در دامن ریحانه زیبا غنچه ای
کودکی لبخند در دامان مادر می زند
امشب از میلاد مسعود جواد ابن الرضا
شیعیان را پیک شادی حلقه بر در می زند
کوری چشم حسود و شادی قلب رضا
پرده یکسو از رخ او حی داور می زند
حق به پاس حرمت مولود مسعود جواد
عاصیان را مهر آمرزش به دفتر می زند


زینتِ بخشندگان،امام جواد (ع) می آید تا زمین مدینه،
یک بار دیگر مولودی دیگر از نسل هابیل را به شادباش بنشیند.
می آید تا چشمان آسمان را به روشنی سیمایش روشن شود
و لاهوتیان و ناسوتیان را در شادی میلاد خویش فرو برد.
کبوتر دل در هوای طواف گنبد نورانی کاظمین، پر می گشاید
تا همراه با فرشتگان الهی؛ حرم مطهرش را با بال های خود غبار بروبد
و دیده را به ضریح او روشن سازد.
در زاد روز مولود مبارک رجب، با یک آسمان نیاز
از یگانه بی همتا می خواهیم
در دریای بی کران بخشش جوادالائمه غرقمان سازد
و در زمره شیفتگان واقعی او قرارمان دهد


وقتی به سراغت می‌آید زیر پایت انگار خالی می‌شود. در ورطه سقوطی به جهانی که نمی دانی چیست. انگار با چشمان بسته از بلندی فرو افتی در هیجانی که لحظه بعد، لحظه بعد به خاک افتی. در احتضار بودم. من انسانی چون شما...
دل بسته به مهر همسرم، شاد از نوازش کودکانم. به شکر خندی از آنان خندیدم و به اشک یکی شان دامنم پر گوهر می‌شد. حالا من در احتضار بودم پیوسته با مرگ. گسسته از زندگی و تنهایی که برای عزیزانم می‌ماند. امام جواد(ع) آمد با عطری از عنبر و دستی از خورشید بر کنار بسترم نشست. دلم لرزید اشکم افتاد و افغانم بلند شد:
من نمی خواهم بمیرم و تنم، پوستم، سیاهی چشمانم در میان دهان کرمهای سفید و کور گور افتد و در تاریکی تنم ذره ذره جویده و خورده شود. من از مرگ می‌ترسم و دست که می‌یازم نه علف نه تن خشکیده درختی که بر آن چنگ زنم و مرا از افتادن بر انتهایی تاریک این مغاک باز رهاند. من ایمان دارم اما مرگ هم به زندگی ایمان دارد؟ نجاتم بده آقا... آرامش بده
بزرگوار...بدبختی و نکبت در دنیا نیست در دیده‌های ماست، پشت مردمکان ما... به من آرامش بده تا مرگ بر من راحت شود... کور سقوط نکنم.
او با صدایش که شمیم هل داشت و هرم صحرا گفت:
دلیل آن این است که نمی‎دانی ماهیت مرگ چیست؟ آیا اگر چرک و کثافت، تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد و جراحات و زخم‎های پوستی در بدن تو پدید آید و بدانی که غسل کردن و شستشو در حمام، همه این چرک‎ها و زخم‎ها را از بین می‎برد، آیا نمی‎خواهی که وارد حمام شوی و بدنت را شستشو نمایی و از زخم‎ها و آلودگی‎ها پاک گردی؟ و یا میل نداری به حمام بروی و با همان آلودگی و زخم‎ها باقی بمانی!
گفتم: البته دوست دارم در این صورت به حمام بروم و بدنم را بشویم...
او گفت: مرگ (برای مؤمن) همان حمام است و آن آخرین پاکسازی از آلودگی گناهان و شستشوی ناپاکی‎ها است. بنابراین وقتی که به سوی مرگ رفتی و از این مرحله گذشتی، در حقیقت از همه اندوه و امور رنج آور رهیده‎ای و به سوی خوشحالی و شادی روی آورده‎ای.»
و آرامش می‌رسد. گذر نسیمی نمور در بهار را می‌ماند. تو منتظر می‌مانی گویی مهمان عزیزی وعده آمدن داده است. نفسی عمیق کشیدم. انگار که کسی مرا از کابوسی بیدار کرده بود. شاخه یاسی در ذهنم جوانه زد و من مردم.
حدیث از امام جواد(ع)

 

 

 

فرزندی که با حضور سبز خود،
مسیر امامت را تا رویش اولین سپیده موعود، ادامه خواهد داد!
فرزندی که نخوتِ مستبدّان را با بردباری علم خود، خواهد شکست.
و چرخه آوازه اش، حیرتیان لاهوت و ناسوت را مفتون خویش، خواهد کرد!
... با تمام خردسالی اش، خاک پای «ابن الرضا» را آسمان، سُرمه خواهد کرد
و زمین، شکوفه های گیلاس را به پایش خواهد افشاند!
دست هایش که سخاوتمندترین فصل سبز هستی اند،
آسمان را با قنوتش، زمین را با نگاهش،
مسکینان را با ملاطفتش و درماندگان را با اجابتش،
مثل نسیم بهاری، خواهد نواخت و عشق،
در حوالی نگاهش، به اوج هیجان خواهد رسید.
صبرِ تمام محافل و مجالس، با نام مبارکش آذین خواهد شد
و با وجود خُردسالی، پیران راه را راهنما خواهد بود!
چشم ها به نگاه مهربانش و قلم ها
به نجوای آسمانی اش، دوخته خواهد شد!
به قامت آسمانی اش، هستی تواضع خواهد کرد
و بر قدوم مبارکش، عرش، حریر عاطفه خواهد گسترد!
می آید، تا ادامه دهنده وقار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ،
صبر علی علیه السلام ، معصومیت زهرا علیهاالسلام ،
سخاوت حسن علیه السلام ، شهامت حسین علیه السلام ،
عبادت سجاد علیه السلام ، علم باقر علیه السلام ،
حلم صادق علیه السلام ، مظلومیت کاظم علیه السلام
و کرامت رضا علیه السلام باشد!
می آید، تا شور ولایت را در نگاه تک تکِ ستاره ها بدمد!
می آید، تا شوق سخاوت را در سینه تک تک ابرها بکارد!
می آید، تا نبض دست های خالی را با تبسّم های آکنده از مهربانی، پیوند بزند!
می آید، تا تمام نگاه های فقیرانه را با نسیم یادش، بنوازد!
می آید، تا یگانه فرزند روزگار خویش باشد
که حتی آینه ها به زیبایی و کمالش رشک می برند!
درود بر آمدنش! درود بر لحظه های سبز شادمانی!
درود بر لحظه های بلورین تولّد! درود بر آمدنش
که سبزترین نهال «امامت» خواهد بود
و در سایه سارش، آسمان، خستگی از تن خواهد زدود!
درود بر زیبایی زندگی اش
که جاری ترین لحظه های سخاوت را با «یا اَجْوَد الاَجْوَدینْ» تفسیر کرد!
و درود بر آمدنش که ما را به بهاری جاودانه، بشارت می دهد!
مولاجان! خوش آمدید.

 

 

 

 

آرامگاه جواد در شهر کاظمین در شمال بغداد و در کنار جدش موسی کاظم است و یکی از گنبدهای این حرم متعلق به اوست. حرم کاظمین یکی از مهم‌ترین زیارتگاه‌های شیعیان در عراق به شمار می‌رود و روزانه مورد بازدید هزاران نفر قرار می‌گیرد. در نزدیکی این حرم، آرامگاه شیخ مفید (اولین مرجع تقلید شیعه بعد از غیبت کبری)، خواجه نصیرالدین طوسی، سید مرتضی و برادرش سید رضی، ابن قولویه و برخی دیگر از علمای بزرگ شیعه وجود دارد.

 






تاریخ : سه شنبه 94/2/8 | 9:43 عصر | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()

 

 



خجسته میلاد پنجمین سرو بوستان امامت و ولایت
سکان دار کشتی هدایت ، شکافنده علم و دریای حکمت
حضرت امام محمد باقر علیه السلام
بر شیفتگان خاندان عصمت و طهارت
علیهم السلام مبارک باد  

امروز دامن دانش، پر از گل های شوق می شود.صدای گام هایی نوید بخش می آید.
واژه ها در تب و تابند تا لحظه ای که عطرشان جهان را مدهوش کند برسد.
امروز کسی بدون قلم نباشد! قلم ها را بیاورید تا رنگ جاودانگی بگیرند.
مستعدّان دیار دانایی بیایند و گوهرهای پرفروغ بینایی ببرند!
امروز در خیابان هایِ دانش، خنده پر می زند.
امروز نوری اگر هست، به واسطه نور احادیث نابی خواهد بود
که بعدها بر کتاب ها پرتو می افکند.
امروز، روز شادمانی سلسله قلم است.
به اعتبار امروز است اگر نوشته ای در کسی اثر می گذارد.
روز حکومت قلمدان هاست و روز حکومت علم،
بر دل های پژوهندگانی که از روزگار غفلت و تاریکی می آیند.
ساعات امروز، روبه روی بوته های رویایی یاد، ماندگار است
و از سخاوت گنجینه های باقری، تمام لحظات بهره می برند.
تو نیز بی توشه نمان!






هماره نامت بلند باد ای آسمانی مرد زمینی!
تو از تبار نوری و تاریخ
وامدار شعاع تباناک اندیشه توست.
ای تو سیراب از سرچشمه کلام خداوند!
کام‌هایمان تشنه باران کلام توست.
سخن بگو، تا نور کلامت بر ما ببارد
و زمین و زمان سینه به سینه
از عطر گل محمدی آکنده شود.
دانش، از نام تو آوازه گرفت،
آنگاه که شکافته شد و شگفتی آفرید.
ای اَبَرمردِ دانش و ای شکوه فرهنگ!
تو در زمانه‌ای که ابرهای سیاه،
سایه تردید می‌گستردند،
خورشیدوار تابیدی تا بذرهای یقین جوانه زند
و یخ‌های یأس و تردید آب شود.
ای امانت‌دارِ رسالت توحید
و وارث تعلیمات محمدی و علوی!
تو یادگار کربلا بودی و سند مظلومیت بقیع.
اینک بقیع قلب ما روشن از نور توست.
اینک خیل قاصدک‌ها را بدرقه سلامی می‌کنیم
که پیامبر(ص) بر تو فرستاد.
سلام ما را نیز پذیرا باش
میلادت مبارک







ای حلم و علم به هم درآمیخته!
ای آفتاب علم و هدایت!
بر گلزار جانمان،
از تابش «شکر» و «هدایتِ» خویش بتاب
که از فرط «هدایت»،به اوج قله «شکر» بار یافتی
و «شاکر» و «هادی» لقب گرفتی.
دور نبود...،
از تو که نورافشانی خویش را از هنگام فرا رسیدنت آغاز کنی؛
آخر پدرت، زاده حسین علیه‏السلام بود که بر خوانِ خداوند،
نان نماز و سجده می‏خورد و مادرت،
شاهزاده موقّره امام حسن مجتبی علیه‏السلام بود
که بر سفره آن بزرگ مهر، شراب طهور معرفت نوشیده بود
و بر بساط زین العباد علیه‏السلام روز و شب از چشمه فیض ربانی،
بلور تقرب در می‏کشید و نور می‏شد.
ای قبله پنجم! درود و سلام خدا بر تو باد،
ای بر شاخه‏های طوبای خدا، آویخته!
درودت باد!
فرشته‌ها ز عرش حق آمده‌اند بر زمین
دسته گلی داده خدا به دستِ زین العابدین
لاله و یاس و یاسمن، گلِ شقایق و چمن
برای دیدنِ رخش، چشمِ همه کرده کمین
گاه همه به زاری و گاه همه به شادی‌اند
گریه به خنده زد گره، خنده به گریه شد عجین
این که به آسمانِ دل در شبِ تیره روشن است
ماه امام باقر است، ماهِ امامِ پنجمین
شد پدرش پورِ حسین، مادر او دختِ حسن
حاصلِ زوج علوی، فخرِ وجود نازنین
بیند اگر به کودگی رنج و مصیبت فزون
وارثِ کربلاست این دشمنِ ظلمِ ظالمین
پای بنه به کوی او از سرِ عشق و معرفت
ذکرِ توسلش شده، مرهمِ زخمِ مؤمنین



گنجینه اسرار محمد
به دست هایی درود که سبزی نوزادی ات را در آغوش گرفت!
به لب هایی درود که اذان مقدس امامت را در گوش هایت خواند!
به چشم هایی درود که با نگاه ظلمت براندازش، ریشه های نور را در سیمای تو کاشت!
به قدم هایی درود که برداشته شد تا تو را به ولایت عشق منصوب کند!
بایسته تر از تو نبود در زمان و شایسته تر از تو نبود در زمین.
انگشت هایت، بوی سخاوت می دهد.
«گنجینه اسرار محمد صلی الله علیه و آله » و «ذوالفقار علی علیه السلام »
را در پنجمین خوان حقیقت به تو سپرده اند.
بقچه های غذای کوفه را در نیم شب های مدینه به دوش گرفته ای؛
کلون های تشنه، با عطر دست هایت سیراب می شوند و دریچه
های فقیر از دیدارت سیر می شوند!
حضورت، در منازعه ها پرچم صلح است و منطق صواب
هیچ گاه از کلام تو دور نخواهد شد.
تو، آمده ای در بلاتکلیفی دوران، روشنی راه باشی.



مدینه باز دل بیقراره
زمین پر از عطر بهاره
فرشته نزد امام باقر گلاب و آئینه میاره
سحر روشن امید
تو آسمونا در اومده
میتابه نور معرفت
که عمر ظلمت سراومده
روی دست امام سجاد
گل پیغمبر اومده







 

باغ های امامت و عدالت، در حاشیه نام بلند تو شکوفه می کنند.
در سایه امن امامت جهانی تو، همه پیله های دوستی، پروانه شدند.
تو، بیرق امامت را بر بالای بام همه دل ها افراشتی.
به واسطه لبخند مهربانی های تو، اولین پنجره ها را به سوی آفتاب باز کردند
در سایه سار امامت تو سنگ ها سکوت خود را شکستند و
بغض های هزار ساله ترک برداشتند و باران های تند
و مهربان تو بر تشنه کامی ما باریدند.
تو عادل ترین عاشق بودی که در روزگار
قحطی آغوش، پناه دلتنگی های دنیا شدی.
چقدر دلتنگ لب گشودن توییم!
کاش دوباره پروانه های کلامت پر بگیرند!
هنوز پروانه های کلامت در هوای عاشقی ما بال می زنند.
به حرفی که می زدی، ایمان داشتی و عمل می کردی؛
چراکه می فرمودی: «آنکه بر خدا توکل کند، مغلوب نشود و
آن که به خدا توسل جوید، شکست نخورد».
با آمدنت، روزهایمان رنگ و بوی مهربانی گرفت و ابرهای
دلتنگی ازبالای سر روزهایمان رخت بربستند.
تو که آمدی، عشق در گلدان هایمان شکوفه داد.
با آمدنت، پنجره هایمان به سمت آفتاب چرخیدند
و خورشید، در آستانه شب هایمان نشست.



ای به تو از خالق داور سلام
از لب جان بخش پیمبر سلام
شمس و قمر را به نسب اختری
نسل امام از پدر و مادری
اختر تابنده ی دانش تویی
بلکه شکافنده ی دانش تویی
دانش کل نقطه ای از مکتبت
علم لدنی سخنی بر لبت
هر نفست باغ گلی از کمال
هر سخنت پاسخ صدها سؤال


فتنه‏ها و کیدها و محل‏های دیدن فاسقان و از اینکه در دینم بلغزم و آخرتم را فاسد گرداند و اینکه آنان در زندگی‏ام ضرری به من برسانند، یا مرا به بلایی دچار گردانند که قدرت تحملش را ندارم و صبر بر آن در توانم نیست به تو پناه می‏برم؛ خدایا! پس مرا به مشکلات آن دچار مگردان تا از یاد تو مانع گردد و از عبادتت مرا مشغول دارد، تو حافظ و نگهبان و حراست کننده از تمامی امور می‏باشی.
خدایا!
تا آنگاه که زنده‏ام مرا در زندگی آسوده گردان،
زندگی که بدان بر طاعتت نیرومند گردیده و به خشنودیت دست یابم و در روز قیامت به بهشت رهنمون گردم،
و مرا از رزق و روزی که مرا به طغیان کشاند،
بهره‏مند مکن و به فقری که مرا بدبخت سازد و بر من تنگ گیرد مبتلا مساز.
خدایا از جانب خود سکینه و وقار بر من نازل فرما و زره محکمت را بر من بپوشان، و به پوشش فراگیرت مرا حفظ فرما و لباس عافیت را بر من بپوشان و سخن و کردارم را تصدیق گردان، و در فرزندان و خاندان و اموالم برکت عطا کن.




"







تاریخ : دوشنبه 94/1/31 | 6:38 عصر | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()

 

 

 

 

سلام بر یاس خوشبوی علی

    

آمد... و واژگان نور میان کلام جهانیان جان گرفت و آسمان عشق در میان دوستان ایمان، باران آمد....

و هرم حضور آفتابی‌اش سلام و صلوات را مهمان چشمان عاشقان کرد و حضور و رایحه سبز ایمان را تکرار ، سالروز ولادت ام ابیها مادر امامت، همسر ولایت و دخت نبوت را بر تمامی دوستداران حضرتش مبارک باد

شکوفایی غنچه نبوی

در آسمان مکه و در منزل نزول وحی، شوری برپا بود. فرشتگان و حوریان بهشتی هلهله کنان و تبریک گویان به زمین می‌آمدند و گرداگرد خدیجه حلقه می زدند و آیه « فتبارک الله احسن الخالقین» را زمزمه می‌کردند. آن شب درهای عرش گشوده شده بود و لیله القدر خدا و تنزل الملائکه تفسیر شده و از دامان پاک خدیجه، ناز دانه نبوی و گل سپید احمدی درخشید.

 

سلام بر تو ....

سلام بر تو ای دختر بهترین مخلوقات، سلام بر تو ای بانوی زنان جهانیان از اولین و آخرین، سلام بر تو ای همسر ولی خدا، سلام بر تو ای خشنود از خدا و پسندیده او، سلام بر تو ای حوریه از جنس آدمی، سلام بر تو‌ای فاضله پاکیزه، سلام بر تو‌ای پرهیزکار نیکو رفتار و سلام بر تو ای هم سخن فرشتگان و ای دانا.
 
اولین بهشتی:

منزل گاه صالحان و شایستگان بهشت جاویدان است؛ آنان که راه سعادت را شناختند و خود راه هدایتی برای سعادت دیگران شدند. اولیای الهی و خاندان عصمت و طهارت، از جمله اینانند و فاطمه فرزند محمد (ص)، اولین این بزرگواران است که وارد بهشت می شود. پدر بزرگوارش رسول خدا (ص) فرموده است: «اولین کسی که وارد بهشت می شود، فاطمه (س) است».
 

بهترین همسر :

حضرت زهرا (س)، نه تنها دختری مهربان و غم خوار پدر، که همسری شایسته و بهترین شریک زندگی برای علی (ع) نیز بود و از هیچ مهر و محبت و ایثاری در مورد همسر خود دریغ نمی ورزید. هرگز از او تقاضا و درخواستی نمی‌کرد و آن گاه که شویش به او می‌فرمود: فاطمه جان! چرا از من چیزی نمی‌خواهی تا برایت مهیا سازم، در جوابش می‌فرمود: «علی جان! من از پروردگار خود حیا می‌کنم که چیزی را که تو بر فراهم آوردن آن توان نداری، از تو در خواست کنم.» 
ازدواج آسمانی:

جگر گوشه رسول خدا، همانند نهالی نو رسته در حال رشد و نمو، و در آستانه ازدواج بود. او هم چون پدر و مادر بزرگوارش، به ارزش‌های انسانی و سجایای اخلاقی آراسته بود. بسیاری از مهاجر و انصار خواهان او بودند و آرزوی خویشاوندی با رسول خدا را داشتند، ولی پیامبر به همه آنان جواب منفی می‌داد و می‌فرمود: «کار ازدواج فاطمه با پروردگارش است، نه پدرش. من در این مورد در انتظار فرمان خدا هستم.» بعدها پیامبر درباره ازدواج فاطمه فرمود: «فرشته ای از بارگاه خدا بر من فرود آمد که: هان ای محمد! خدای فرزانه بر تو درود       می‌فرستد و می‌گوید: من در آسمان‌ها دختر ارجمندت فاطمه را به همسری امیرمومنان علی‌(ع) در آوردم. تو نیز در زمین او را به ازدواج علی در آور».
 
بهترین مادر:

سرور بانوان جهان، حضرت فاطمه زهرا (س) که آراسته به امتیازات معنوی و سجایای اخلاقی است، دختری غم خوار برای پدر، همسری وفادار و فداکار برای شوهر، و مادری نمونه و موفق برای فرزندانش بود. او که خود در دامان وحی تربیت شده و مربی‌ای چون رسول خدا داشت، به همان شیوه و روش فرزندانش را تربیت کرد و از نسل او، یازده ستاره تابناک در آسمان عصمت و طهارت درخشیدند که هر کدام از آنان، پرچمدار اسلام و قرآن بودند و نیکوست آن حضرت را ام الائمه یعنی مادر پیشوایان بخوانند .
 
ا
 

 
سلام بر تو ای مادر !
سلام بر تو ای سرچشمه عشق لایزال خداوند
سلام برقلب لبریز از عشقت
سلام بر چشم های همیشه نگرانت
سلام بر دست های چروکیده ات
سلام بر قامت خمیده ات
سر برگیسوان سفیدت
سلام بر لبخند شیرینت
سلامی به بلندای تمام روزهای عمرت
که صرف روئیدن و بالیدن من کردی
سلامی به روشنایی تمام شبهایی که
بالای سرم بیدارماندی تا آسوده بخوابم
سلام بر آغوش گرمت که امن ترین
و آرامش بخش ترین جای این دنیای خاکی ست
روز مادر بهانه ای ست برای گفتنی هایی که
دوست دارم هر روز برایت زمزمه کنم
برای نثار احساس قدردانیم به تو عزیزیتم
به توئی که همه هستیم از وجود توست
به توئی که همیشه شرمنده ات هستم
که نمیتوانم قطره ای از اقیانوس محبتت را جبران کنم
مادرم ! ای خوب تر ازخوب!
ای عاشقانه ترین آواز خداوند
تو را با تمام وجود دوست دارم
گرچه هر روز نمی گویم دوست دارم
اما ته قلبم دلگرمم که تو میدانی
که همیشه دوست دارم
مهربان دوست داشتنی ام ! روزت مبارک

 

مادر! درستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود وگلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.

شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم.

مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.

ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام ، عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر! ای الهه مهر.

تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است ، از تبار فاطمه ای وگویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است.

... مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، و به وسعت همه خوبیهایت دوستت دارم

شعر روز مادر

مادرم ای بهتر از فصل بهار

مادرم روشن تر از هر چشمه سار

مادرم ای عطر ناب زندگی

مادرم ای شعله ی بخشندگی

مادرم ای حوری هفت آسمان

مادرم ای نام خوب و جاودان

مادرم ای حس خوب عاشقی

مادرم خوشتر ز عطر رازقی

مادرم ای مایه ی آرامشم

مادرم ای واژه ی آسایشم

مادرم ای جاودان در قلب من

مادرم ای صاحب این جسم و تن

مادرم می خواهمت تا فصل دور

مادرم پاینده باشی پر غرور

مادرم روزت مبارک ناز من

مادرم تنها تویی آواز من

 






تاریخ : پنج شنبه 94/1/20 | 11:55 صبح | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()

 

السلام علیک یا فاطمه زهرا (س)


یا مهدی  ادرکنی

 

http://atasheentezar.persiangig.com/monasebat2/1_fatemie_be1.gif

یا مهدی  ادرکنی

 
هیچ دانیدختر خیر البشر 
از چه جای حیدر آمد پشت در
دید مولایش علیتنهاشده
خانه اش محصور دشمنها شده
بر دفاع از شوهرشفردی ندید
بین آن نامردهامردیندید
گقت باید گاه امواج خطر
یار, بهر یار خود گردد سپر
من که تنهادختر پیغبرم
پشت ایندر ,پیش مرگ حیدرم

 

 



ای دختر رسول خدا؛

ای بهانه هستی عالم؛ ای بزرگ ترین اسوه صبر

اینک آن گونه جان سوز و جان گداز می روی که

چشم های صبورترین و مظلوم ترین بنده خدا

علی مرتضی علیه السلام ، نیز لحظه ای نباریدن را تاب نمی آورد.

آینه مهربانی و رحمت بودی و اینک با دریایی از

درد و اندوه می روی. برای صبوری و تحمل آمده بودی

و اینک با کوهی از بارِ سختی و مصیبت باز می گردی.

آمده بودی برای صبوری، برای بردباری و ایستادگی؛

برای آن که در کودکی مادرِ پدر باشی

 


و در جوانی یاورهمسر و اینک همسرِ داغ دارِ توست که
به تنهایی بار آن همه مصیبت را با درد فراق تو یک جا به دوش می کشد

با غسل دادن تو، همه دردها و رنجها را دوره می کند
اشک می ریزد، امّا تاب می آورد.

همه صبوری تو و همه بردباری این لحظه های پر درد
همسرت علی علیه السلام برای آن بود که گوهر اسلام تابنده بماند

و اینک ما دوستداران و عاشقان تو امانت دارانِ آن گوهریم
و در حفظ این امانت از تو یاری می خواهیم.

یاری مان کن که سخت محتاجیم.



ای فاطمه! ای یادگار رسول خدا!
ای هستی مرتضی! ای قلب تپنده ولی خدا!

دیگر مدینه آوای تو را نمی شنود.
دیگر کسی از صدای گریه های شبانه روزی
توبه علی شکایت نمی کند

و امروز اهل مدینه به خواب راحت فرو می روند.
قبرت از دیدگان آن ها مخفی شد تا نگاهشان به قبر تو نیفتد
و لحظات عیش و نوش و بزم خوشگذرانی آن ها به هم نخورد.

امروز بغض سه ماهه علی ترکید و برای اولین
باردر کنار بستر بیماری ات قطرات اشکش
را مقابل دیدگان تو جاری ساخت.

نمی دانم چرا خود گریه می کرد، ولی فرزندانت
را به آرامش دعوت می کرد.

امروز برای لحظاتی قلب علی از تپش ایستاد،
ولی اول مظلوم عالم باید بماند و رنج غربت
زهرا و مظلومیت خود را تحمل کند.

امروز دستان کوچک بچه های زهرا پیکر او را در بغل گرفتند
و برای همیشه از مادر مهربان خود وداع کردند.


بی تو تنهایی سخت است ای عشق من،ای تمام هستی من.
بی تو بودن معنا ندارد. بی تو، چراغ زندگی ام خاموش است.

بی تو، گذران قافله عمر دلگیر است.
بی تو، زینب تنها می شود، حسین می میرد.

بی تو، بیت الاحزان مدینه تنها می شود.
بی تو، آسمان چگونه ببارد، زمین چگونه تاب بیاورد.

بی تو، مدینه سر بر بالین کدام دوست نهد.
بی تو، ستارگان خاموشند. بی تو، دیگر صدای ضجه و ناله نمی آید.

زهرا جان! ریحانه رسول! بی تو، خورشید غمگنانه غروب می کند.
ای بی همتا!... آسمان چگونه پهلویت را دید و نگریست،
و زمین چگونه صورتت را دید و در هم نشکست.

ای برترین بانو! عارفانه عروج کردی و چشم در چشم رسول دوختی.
عاشقانه پر کشیدی و در آغوش برترین بشر آرام گرفتی!



گلایه می کنم از دیوارهای سرد و خاموش مدینه،
از این کوچه ها که آشنای دیرینه اند
با حضور روشن تو، از این خشت ها که لب فرو بسته اند؛

حال آنکه بارها سلام و تحنیت پر مهر پیامبر،
به تو و خاندانت را شنیده اند.

از این آسمان افسرده و محزون که شاهد بود
حبیب خدا، کلام الهی را بر در خانه شماتلاوت می کرد:
«انما یرید اللّه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا».

گلایه دارم از چشمان سرخ این آفتاب که هنوز بعد تو،
دیده به این کوچه های تهی از عطر یاس می دوزد.

شکوه می کنم از ملاقات سرخ در و دیوار خانه با سینه پاک ت
و که هنوز جای بوسه پیامبر بر آن تازه بود.

به ستاره ها گفته ام برایت آرام بگریند تا آزرده نشوی.
به ماه سپرده ام شیون چشم هایش را پنهان کند
تا نشان قبر تو، از دیدگان شب مخفی بماند.

کودکانت، ناله یتیمی را در بغض گلوهاشان فرو می برند
تا تو را مخفیانه غسل دهم و به دستان سپید پدرت بسپارم.

به زمین سفارش کرده ام
پیکر مجروح یاس را آرام در آغوش بگیرد.

فاطمه جان!
«بعد تو اندوه من جاودانه و شب هایم شب زنده داری است
تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند».

فاطره ذبیح زاده



شبهای مدینه خداحافظ ؛
سکوت را برایتان ابدی نمی بینم !

باور نداشته باش که با اتمام ناله های زهرا آر ام شوی!

ای مد ینه علی دیگر زهرا ندارد
علی امشب پاره ی وجودش را به خاک می سپارد
یا نه علی خود به گور می سپارد؟

زهرا جان بعد از تو علی دیگر قد راست نکند
بعد از دیگر خضاب نکند بعداز تو ...آری بعد از همه چیز
برای علی تمام می شود .

ای چاه های مدینه کجایید علی دیگر....
بعد از این شب علی دیگر سنگ سبو ندارد .

دردهای علی را مر همی نیست
غصه های علی را گوش شنوایی نیست .
ای چاه های مدینه علی از امشب
با شما نجوا میکند درد غریبی می گوید

بخروشید ای چاه های مدینه فریاد بزنید
درد های علی را زخمهای دلش ریشش را
آنگاه که علی غسل یاس میداد

آنگاه که سر بر دیوار بی کسی گذاشت
و فریادش گوش مدینه را کر کرد
آنگاه که علی پهلوی شکسته ی زهرا را دید
فریاد زد رهرا جان علی را ببخش که

دردهای تو را نفهمید که زخمهای تو را ندید
ندامت علی دنیا را می لرزاند .
آری ای کاش آن شب دنیا به پایان می رسید
کاش کنگره ی عرش متلاشی میشد!

چه بگویم از امشب ...فقط این را می گویم که داغ تازه است
تا به امروز و علی همچنان بر مزار مخفی یاس می گرید
و کوچه های مدینه ناله علی و زینب و حسنین را از امشب در خود دارد .

خون بخروشید ای چاه ها ی مدینه که علی دیگر زهرا ندارد





فاطمه، یادگار رسول خدا و تنها دختر اوست.
مدینه، عطر محمد(ص) را از او استشمام می کند
و در خـَلق و خـُلق، به او می نگرد که « آینه مصطفی نما» است.
فاطمه ، موهبت بزرگ خدا به بشریت است .
کوثر همیشه جوشان و جاری ، و فیض گستر ابدی است.

اما بانویی است شکسته بال و پر، رنجدیده و محزون،
غریب و بی پناه، و در داغ رحلت رسول خاتم، دل شکسته و مغموم.

مگر چند روزاز آن « ماتم بزرگ» ،
از رحلت آخرین سفیر حق، از کوچ آخرین منادی
ملکوت گذشته ، که باغ رسالت چنین خزان
و گل عصمت این گونه پرپر شده است؟

مدینه، بوی غم و رنگ ماتم دارد.
آنان که در پی « چگونه زیستن »
و یافتن « الگوی حیات» بودند، به فاطمه می نگریستند .
فاطمه در طاعت ، خشیت ، عفاف ،
حجاب و حیا، « میزان» بود.

چشمه سار حکمت و رحمت و عطوفت بود.
خشم و رضای او، میزان خشم و رضای رحمان بود،
جلوه همه کمالات مکتب ، و مظهر همه خوبیهای انسان!

دختر رسالت بود ، همسر ولایت ، و مادر امامت.
بانوی بانوان جهان بود، « سیدة نساء العالمین ».
اما اینک... پس از وفات امین وحی،
در خلوت غمگین مولا، تنهاترین
انیس لحظه های غربت اوست.







کوچه بنی هاشم، پلاک سوم جمادی الثانی . باز هم آدرس را مرور می کنم . چه قدر بوی نامهربانی از این کوچه می آید، توقف می کنم . به دنبال درب خانه می گردم . دری کبود و سینه سوخته به چشم می خورد اما باز باید بپرسم .

کسی دارد رد می شود اما نه مثل آن روز که تمام اهل مدینه در آن آزمون رد شدند .

می بخشید این همان دری نیست که در آتش جهالت و بی وفایی مسلمانان نامسلمان سوخت

این همان دری نیست که بوی دست پرمهر پیامبر می دهد؟

این همان دری نیست که پیامبر از آن به دیدار پاره تنش می آمد؟
این همان دری نیست که آدم های آن طرفش اهل بیت نامیده شدند؟
ناگهان همه چیز در این کوچه با من سخن می گویند .
در، دیوار و میخ با چشم های شفق گونه شان به من می نگرند .
می گریم بر کبودی ها . بر ماه صورت نیلگون و فریاد می زنم بر میخ .
تو قاتل مادر منی، تو مسبب شهادت دختر رسول خدایی تو . . .
و میخ در حالی که گریه می کند می گوید: نه غریبه، آرام تر، اشتباه مکن .
اگر مرا به رنگ شفق می بینی نه برای آن است که به خون پهلوی کوثر محمد صلی الله علیه وآله آغشته گشته ام، نه، که من خون گریستم .
در را ببین، تو گمان می کنی از گذشت زمان پوسیده گشته است .
نه این پوسیدگی حاصل دل پژمردگی در سوگ فاطمه است .
به راستی در و علی چه همراهند در سوختن و ساختن . در بی کسی و غربت، در هجران رحمت و محبت .
در اگر زبان داشت با نعره ای اسرافیل گونه تمام مردگان را به شهادت می خواند تا همه از مصیبت آن روز بگویند که مردگان همیشه از ما زنده تر بوده اند .
در به نشستن دعوتم می کند .
بنشین که غم بزرگی، به بزرگی تمام کوه های دنیا سینه ام را فشار می دهد .
ما هم ناله ایم خواهرم . می بویمش . هنوز بوی پهلو می دهد .
هنوز بوی کینه دوستان از دشمن دشمن تر علی را می دهد .
و به میخ می گویم از آن روز برایم بگو و می گوید خواهرم، دختر آن بانوی بزرگ اگرچه آن روز به ظاهر پهلوی مادرت را . . . ولی رگ های بریده پهلوی مبارکش را بوسیدم و بر جنینی که با او بود سلام کردم .
چشمان من نظاره گر خون معصومه پیامبر بود . جنازه حبیب خدا بر روی زمین، همخانه معصومه پیامبر مشغول غسل و دفن پسر عمویش به وسیله اشک چشمان همسرش و دزدان حکومت اسلامی در حال بریدن این ودیعه الهی و بعد از آن ماجرای من و در و پهلو و غربت بزرگ ترین مرد دنیا و . . .
میخ دوباره بغضش به گریه باز می شود و من از گناه مادرم می پرسم و میخ می گوید: گاهی ایمان و تقوی و اخلاص بزرگ ترین جرم های دنیایند و در مورد مادرتان این جرم به اضافه جرم غفلت و جهل مسلمانان نه چندان مسلمان، آن فاجعه را آفریدند و این بار سوخته چوبین برایم حرف می زند:
مسافر، آتش عشق به زهرا این بلا را بر سر من آورده است .
تمام پیری چهره من، زردی گونه های من، رنجی که در سلول سلول بدنم نقش بسته است همه از عشق به آن تنها معصومه دنیاست .
خواهرم فقط چند روز بعد از آن روز بد همه غم های فاطمه از دنیا رفتند و علی با دنیایی از تنهایی، تنها ماند .
با این که مادرم رفته است اما کدام عقل سلیمی این را باور می کند که این تنها معصومه تمام افلاک هنوز غمگین نباشد که فرزند بزرگوارش درست مانندآن روزهای همسرش این قدر تنها و بی یاور است . دلم شکسته است . یاد خدا و دل شکسته که همواره با همند می افتم .
حالا وقت دعاست . باید کاری بکنم به میخ و در نگاه می کنم . هر سه دستمان را بالا می بریم .
معبودا، به ما صبری به وسعت آسمان نگاه فاطمه هنگام لبخند مرگ، صبری به وسعت مجروحیت علی، صبری به بزرگی کرم آخرین بازمانده زهرای بتول و افتخار پرستاری در رکاب قطب عالم امکان کرم فرما .
آمین یا رب الفاطمه .






دل، معبد غم و اندوه توست و باز دل بهانه تو را می گیرد و چشمها به یاد آن همه مظلومیت بارانی می شود. نمی دانم بر کدامین ماتم اشک بریزم، یا نه، از دیدگان خون ببارم! بر محسن شهید؟ بر بازوی کبود؟ بر صورت سیلی خورده؟ بر ... که نه، بر دل زخم خورده ات؟
نامت یادآور مظلومیت علی است و فاطمه؛ مظلومیت حسن و فاطمه، مظلومیت حسین و فاطمه و ... ظلمی که گل نورسته جوانی ات را با غنچه ای در وجود، پر پر کرد و رحمی بر پهلوی شکسته و دل داغدارت ننمود.
با توام ای مدینه، تو را که تاج افتخار مدینة النبی بر سرت نهادند.
آری با توام، عجبا از خاموشی ات! عجبا از سکوت مرگبار جاهلیتی مکرر! چگونه تاب آوردی و درنگ نمودی؟ شاید چشمهایت اعمی بود از دیدن خشمی که گلی از سلالة النبی را بین در و دیوار پر پر کرد! ولی باز هم سکوتت را دلیلی نیست. مگر گوشهایت هم نمی شنیدند ناله های علی، ضجه های حسنین و زینب را؛ که این گونه بر لبانت مهر سکوت زده بودی؟
آه که باید دهان باز می کردی و بغض فرو خورده خود را بیرون می ریختی، که ناله های بیت الاحزان برای زیر و رو کردن جهان بس بود و تو ... آه که با چه ولعی گل زخم خورده وجودش را در دلت جای دادی. چگونه دختر را اندکی پس از پدر در کام فرو کشیدی و دم نزدی!
نامت یادآور مظلومیت علی است و فاطمه؛ مظلومیت حسن و فاطمه، مظلومیت حسین و فاطمه و ... ظلمی که گل نورسته جوانی ات را با غنچه ای در وجود، پر پر کرد و رحمی بر پهلوی شکسته و دل داغدارت ننمود

آه که در آن دم باید همه را می بلعیدی، پیش از آنکه دستهای پلیدشان بر گونه «خیر کثیر دو عالم» سیلی زده باشد. عجبا از تو که پس از آن چاههایت از سوز جانگداز علی نخشکیدند، آن هنگام که از فرط مصایب و ستمها به دل بیابان و نخلستانهایت پناه می برد و با چاه راز دل می گفت و شما ای چاه های مدینه چقدر حریص شنیدن سوز وصی خدا بودید که روز به روز فزونی غمش را می دیدید و آتش نمی گرفتید؟!
و تو ای آسمان مدینه، اگر آن گاه که ناله های بیت الاحزانش به گوشت می رسید سنگ بر سر این جماعت بی همت و عهدشکن می باریدی و بر بدنهاشان زخم می زدی، باز هم نمی توانستی زخمهای دل فاطمه را قصاص کنی.

شاید ای مدینه! حرمت قبر رسول اللّه نگه می داشتی و دم نمی زدی. اما نه. امروز اگر تمام کره خاکی بخواهند کفاره گناه آن روز را بپردازند و تمام دریاها جوهر شوند، تمام درختها قلم، و همه وسعت این خاک، کاغذ! باز هم کم است برای نوشتن گوشه ای از مظلومیت عترت رسول اکرم.
بار گناهت سنگین است ای مدینه و خود بهتر می دانی، کوتاهی ات فراوان و جبران ناپذیر. پس همچنان خاموش بمان، تا خاکت در زیر سم اسبان او، با خون نابکاران سیراب گردد و اشک چشمان زیبایش، خاک مادر را پس از قرنها شستشو دهد و ما «السلام علیک یا بقیة اللّه الاعظم» سر دهیم.

زهرا بلوچ زاده



گلایه می‏کنم از دیوارهای سرد و خاموش مدینه،
از این کوچه‏ ها که آشنای دیرینه ‏اند با حضور روشن تو،

از این خشت‏ها که لب فرو بسته ‏اند؛

حال آنکه بارها سلام و تحنیت پر مهر پیامبر، به تو و خاندانت را شنیده ‏اند.

از این آسمان افسرده و محزون که شاهد بود حبیب خدا،
کلام الهی را بر در خانه شما تلاوت می‏کرد:
«انما یرید اللّه‏ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا».

گلایه دارم از چشمان سرخ این آفتاب
که هنوز بعد تو،
دیده به این کوچه ‏های تهی از عطر یاس می‏دوزد.

شکوه می‏کنم از ملاقات سرخ در و دیوار خانه
با سینه پاک تو که هنوز جای بوسه پیامبر بر آن تازه بود.

به ستاره‏ ها گفته‏ ام برایت آرام بگریند
تا آزرده نشوی.

به ماه سپرده‏ ام شیون چشم‏هایش را پنهان کند
تا نشان قبر تو، از دیدگان شب مخفی بماند.



فاطمه جان!
«بعد تو اندوه من جاودانه و شب‏هایم شب زنده ‏داری است،
تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند



دستش را که سایبان چشمانش کرد ، نخل های سرسبز و بلند نخلستان های مدینه به چشمش آمدند و پشت سر آن ها ، خانه های کوتاه و گلی مدینه که در امواج سراب می لغزیدند و بالا و پایین می رفتند . نفس عمیقی کشید تا نسیم خنکی را که از سمت مدینه می آمد ، حس کند .

نسیم ، بوی آشنایی را با خود داشت : بوی پیامبر ، بوی مسجد نبی ، بوی مناره ی کوتاهی که او سال های سال بر فراز آن اذان گفته بود ، و بوی عجیبی که از لا به لای کوچه ی بنی هاشم گذر کرده بود و او نمی دانست چیست . از دروازه ی شهر که عبور کرد ، کناری ایستاد . به احترام شهر پیامبر، خاک گرد و غبار لباسش را تکاند . سنگریزه ها و خارهایی که درطول چندین روز مهمان پاهایش بودند ، بیرون آورد و دست ها و صورتش را به خنکای آب نهر کوچکی سپرد که راه به نخلستان های اطراف داشت . نگاهی به دور و برش کرد . مردم سرگرم کار روزانه ی خود بودند و کسی متوجه ورود او نشده بود.

خودش هم همین را می خواست . چه بهتر که با مردمی رو به رو نشود که پیکر پیامبرشان را روی زمین گذاشتند و به دنبال تعیین خلیفه رفتند .

وارد کوچه ی بنی هاشم شد ؛ کوچه ی تنگ و باریکی که هر روز به عشق دیدن پیامبر آن جا می ایستاد و با پیامبر برای رفتن به مسجد راهی می شد و به دنبال او راه می افتاد .

به هوای دختر پیامبر آمده بود . خواب دیده بود و ترس از تعبیر ندانسته ی خوابش ، او را به این جا کشانده بود . پیامبر را تا به حال این طور آشفته ندیده بود : موهای ژولیده ، سر و روی خاک آلوده و چهره ای غمگین و خسته که از تنهایی فاطمه گفتـه بود ، و بی کسی علی .

خانه ی علی را جست و جو می کرد تا احوال دختر پیامبر را بپرسد ، وگرنه او عهد کرده بود که دیگر به مدینه ای که خاندان پیامبر را فراموش کرده بودند ، باز نگردد . بر در خانه که رسید ، از تعجب خشکش زد ؛ تکه حصیری سوخته از در خانه آویزان بود :

حتماً اشتباه کرده ام !

به خانه های اطراف نگاه کرد . چند قدم به این طرف و آن طرف رفت .

نه همین جاست . خانه ی علی ؛ اما ...

با نگرانی جلو رفت : « سلام بر اهل بیت پیامبر . »

حسن و حسین ، تکه حصیر ا کنار زدند و بیرون دویدند . آری ، همان صدای آشناست .

بلال ! بلال آمده !

هر دو را در آغوش گرفت و اشک از چشمانش جاری شد .

قربان خاک پایتان بروم عزیزان پیامبر ، خدا را شکر که سلامتید .

لحظه ای گذشت . حسن و حسین در آغوش بلال ، خاطره ی روزهای خوش گذشته را به یاد آوردند و بلال عطر دل انگیز پیامبر را ازآن دو استشمام می کرد .

مادرتان ... مادرتان کجا است ؟

حسن و حسین ، دست هایش را گرفتند و او را به داخل بردند . همه چیز همان طور بود . اتاق کوچک و محقر فاطمه و علی ، و پرده ای که آن را به دو نیم می کرد .

" یا الله . سلام بر دختر پیامبر خدا . "

فاطمه صدای بلال را شناخت . منتظرش بود ؛ که پیامبر در خواب وعده داده بود بلال برای عیادت خواهد آمد .

" سلام بر تو ، مؤذن پدرم رسول خدا .
"
صدای لرزان و ضعیف فاطمه از پشت پرده ، نگرانی اش را بیشتر کرد .

" با تو چه کرده اند بانو ؟ "

بلال دیگر به هیچ چیز فکر نمی کرد ، هیچ صدایی را نمی شنید ، گویی که مردم را نمی بیند ؛ می دوید و برای خودش راه باز می کرد . پایش به سنگی گرفت و زمین خورد ، به دست های خون آلودش توجهی نکرد ، به سرعت بلند شد و به راه افتاد . پله های مناره مسجد پیامبر را دیده و ندیده بالا رفت و در بلندی آن ایستاد .

چه با شکوه ! مدینه را در زیر پای خویش می دید ، درست مثل همان روزها که در حال اذان گفتن به راه رفتن علی خیــــره می شد و وضو گرفتن پیامبر را می نگریست ؛ اما این بار با تمام دفعات فرق می کرد .

این بار فقط به خواهش فاطمه آمده بود :

« می خواهم پیش از مرگ ، یک بار دیگر... »

الله اکبر ...

صدایش در شهر پیچید .

الله اکبر .

مردم لحظه ای دست از کار کشیدند ؛ گویی مدینه به یکباره در سکوت فرو رفت .

الله اکبر ، الله اکبر ...

پس از مدت ها صدای آشنایی از بالای مناره ی مسجد پیامبر می آمد . در دل همه تردید افتاده بود .
آیا ...

اشهد ان لااله الا الله

آری ، به خدا قسم صدای بلال است که می آید . مردم مدینه بی اختیار به طرف مسجد دویدند .

این بلال است که آمده !

اشهد ان ...

فریاد « بلال » مردم که به یکدیگر خبر ورود مؤذن پیامبر را می دادند ، با صدای اذان در هم آمیخت .

... محمد رسول الله

مردم پای مناره جمع شده بودند و به او نگاه می کردند ، عده ای با چشمان اشگ آلود و عده ای متعجب .
اشهد ...
تا خواست جمله ی بعدی را بگوید ، فریاد حسن و حسین را شنید . هراسان به پایین نگاه کرد . حسن و حسین از انتهای کوچه دوان دوان آمدند تا پای مناره رسیدند :

بلال ! تو را به خاطر خدا ، دیگر اذان را ادامه نده مادرمان بر سر سجاده از هوش رفته ...

و گریه امانشان نداد . بلال پایین آمد و آن دو را در آغوش کشید . سرش را بلند کرد و به چهره های شرمسار اهل مدینه نگریست . خواست چیزی بگوید ، اما بغض و خشم اجازه نداد . گونه های حسین را بوسید ، جمعیت را شکافت و به راه افتاد .

از دروازه ی مدینه که بیرون می رفت ، زیر لب می گفت : « مرا ببخش بانو » نسیمی را بر صورتش حس می کرد که بالای کوچه ی بنی هاشم گذشته بود و بوی آشنایی را با خود داشت ؛ بوی غربت علی .






 






تاریخ : چهارشنبه 93/12/13 | 9:9 صبح | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()




صلابت و مقاومت حضرت زینب(س) در راه حق بود که امروز باعث شده علاقه‌مندان این خاندان در سوریه مقابل دشمن جاهل و بی‌عقل بایستندو اکنون بارگاه آن عقیله نمادی برای شیعه و آرمان‌های او و سبب پایداری آنان است


طبع مى‏خواهد که وصف زینب کبرى کند

لیک، قطره  کى تواند صحبت از دریا کند؟

 

توسن طبعم در اینجا پاى در گل مانده است

مرغ بى ‏پَر چون سفر بر عرصه عُنقا کند؟

 

نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او

کى تواند خامه مدح آن ملک ‏سیما کند؟

 


حضرت زینب کبری سلام الله علیها بزرگ بانوی کربلا می باشد. بانویی که نام او در طول تاریخ  قرین نام حضرت اباعبد الله الحسن علیه السلام قرار گرفت. همو بود که پس از به شهادت رسیدن سیدالشهدا  تنها یاور امام سجاد بود. حضرت زینب کبری سلام الله علیها کسی بود که  فریاد کربلا را در زمان خفقان بنی امیه به گوش همه جهان اسلام رسانید از کربلا تا  کوفه و از کوفه تا شهر شام و از شهر شام تا مدینه را  درنوردید و در تمام بلاد اسلامی  نگذاشت که کربلا در کربلا باقی بماند.
 


در اسلام بعد از فاطمه زهرا، (س) صدیقة الصغری زینب (س) یگانه قهرمان زن تاریخ اسلام و تشیع است. چهره‌ای ممتاز و قهرمان که در راه انجام وظیفه، با ایمانی عمیق و عقیده‌ای استوار نقش بسزایی در مسیر دین داشته است.




نامت را باید این گونه سرود: زینب یعنی تبلور صبر علی و تجسم عصمت فاطمه. زینب یعنی، زینت شب های بی کسی و تنهایی و بی زهرایی پدر. زینب یعنی مرحم زخم های سینه مادر. زینب یعنی سنگ صبور غربت و مظلومیت حسن. زینب یعنی خطبه گویای رشادت و حقانیت حسین. زینب یعنی زهرایی که سقیفه خون بارش کربلا آفرین شد. زینب یعنی پرستار زخم های عاشورایی. زینب یعنی آغوش پناه کبوتران پر و بال سوخته کربلایی. زینب یعنی زن، اسوه، وقار، شکیبایی، عصمت، نجابت، شجاعت. زینب یعنی وصف تمام خوبی ها تا بی نهایت.














تاریخ : دوشنبه 93/12/4 | 8:51 عصر | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()

 

پریسا دنیای شکلک ها   www.sheklakveblag.blogfa.com/


AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

 

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

 

 

میلاد ختم رسالت، نورهدایت، مهربانترین پـدرامت مسلمان و صاحب

تمام کمالات وزیبایی ها حضرت محمد مصطفی (ص) وسالروز طلوع

خورشید پرفروغ آسمان علم الهى و برگیـرنده نقـاب از چهره حقایق،

امـام جعفـر صـادق علیه السلام بر شما عزیزان مبارک و خجسته باد

"آسید جـواد ذاکر عزیزم و دوستان خوب و مهربانم عیدتان مبارک"

 

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)
 

محمد نور عالمتاب هستی است

وجودش روشنی بخش زمان است

به هر قلبی نماید رخنه و جا

خدا داند که قلب او جوان است

میلاد پیامبر اکرم (ص) مبارک باد

 

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد




AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)


ای چراغ دانشت گیتی فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امامِ صادقی
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک



AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

 

رسول الله تودر خلوتِ وحدت خلیلی
بعدِ ذاتِ واحدِ مطلق به هستی بی‌بدیلی
بر گزینِ دست یزدان از میان نخبگانی
پیش هر صاحب نظر در صورت و معنا جمیلی
منبع اندیشه رود خروشان حیاتی
شهر علمی، کوهِ حلمی، قُلزم عقل عقیلی




AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

بر جمال این دو یاس بى قرینه بنگرید

گاه سوى مکه گه سوى مدینه بنگرید

محور اسلام و قرآن در ثبات از این دو مَه

مکتب توحید باشد در حیات از این دو مه

روشن آفاق تمام کائنات از این دو مه

منجلى اوصاف بى پایان ذات از این دو مه

میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع) مبارک

.



AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

- میلاد مسعود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله – اول عام الفیل / 17 ربیع الاول
آخرین پیامبر الهی در 17 ربیع الاوّل از پدری به نام "عبدالله بن عبدالمطلب" و مادری به نام " آمنه بنت وهب" دیده به جهان گشود و با انوار رخسار و جمال منوّرش، جهان تیره و تاریک، به ویژه عربستان را روشن گردانید. پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، پیش از تولد فرزندش محمد(ص)، در حالی که همسرش آمنه، به چنین فرزندی، حامله بود، به همراه سایر بازرگانان قریش، جهت سفر تجاری عازم شام گردید و در بازگشت از شام، در یثرب(مدینه منوّره) بیمار شد و در همان جا درگذشت و توفیق دیدار نوزاد خویش را نیافت.
وفات عبدالله، دو ماه و به روایتی هفت ماه پیش از تولد فرزندش حضرت محمد(ص) بود. امّا آمنه، مادر گرامی رسول خدا(ص)، که به تقوا، عفت و پاکیزگی در میان بانوان قریش معروف بود، پس از تولد نور دیده‏ اش حضرت محمد(ص)، چندان در این دنیای فانی زندگی نکرد. وی، دو سال و چهار ماه و به روایتی شش سال، پس از میلاد رسول خدا(ص)، در بازگشت از یثرب، در مکانی به نام "ابوا" بدرود حیات گفت و در همان مکان مدفون شد.رسول خدا (ص) پس از تولد، در کفالت جدش عبدالمطلب، بزرگ و سید قریش مکه، قرار گرفت. عبدالمطلب جهت شیر دادن نور دیده ‏اش محمد(ص)، در آغاز وی را به "ثویبه"، آزاد شده ابولهب سپرد ولی پس از مدتی وی را به "حلیمه دختر عبدالله بن حارث سعدیه" واگذار کرد. حلیمه، در ظاهر اگر چه دایه وی بود، ولی در حقیقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادری کرد. پیامبر اسلام(ص) از دوران کودکی دارای دو نام بود. یکی "محمّد" که جد بزرگوارش عبدالمطلب، برای وی برگزید و دیگری "احمد" که مادر ارجمندش آمنه، آن را انتخاب کرده بود.از امام صادق (ع) روایت شد که ابلیس، پس از رانده شدن از رحمت الهی، می‏توانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهای آسمانی را گوش دهد، تا این که حضرت عیسی (ع) دیده به جهان گشود، از آن پس، ابلیس از سه آسمان فوقانی ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پایین ‏تر، رفت و آمد می ‏کرد. ولی چون حضرت محمد(ص) به دنیا آمد، ابلیس از تمام آسمان‏ها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گردید و غیر از او، تمامی شیاطین نیز با تیرهای شهاب از آسمان رانده شدند.هم چنین روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد(ص)، ایوان کسری شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ریخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ دریاچه ساوه خشک گردید؛ بت‏های مکه سرنگون شدند؛ نوری از وجود آن حضرت به سوی آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگ‏ها را روشن کرد؛ انوشیروان، پادشاه ساسانی ایران و مؤبدان بزرگ دربار وی، خواب‏های وحشتناکی دیدند.پس از استقرار در زمین، گفت: اَللّهُ أکْبَرُ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ کَثیراً، سُبْحانَ اللّهِ بُکْرَهً وَ أصیلاً. گفتنی است که تاریخ نگاران و سیره نویسان شیعه و اهل سنت، با این که در سال و ماه تولد آن حضرت، اتفاق نظر داشته و می‏گویند که آن حضرت در اوّل عام الفیل، برابر با سال 570 میلادی و در ماه ربیع الاوّل دیده به جهان گشود، ولی درباره روز تولد وی، اختلاف نظر دارند. شیعیان، معتقدند که رسول خدا(ص) در روز جمعه، مصادف با 17 ربیع الاوّل، به دنیا آمد و اهل سنت می‏ گویند که تولد وی، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل بوده است. اما از این که سال تولد پیامبر(ص) را "عام الفیل" می‏ نامند، بدین جهت است که دو ماه و هفده روز پیش از تولد پیامبر)ص، یعنی در نخستین روز محرم سال 570 میلادی، فیل سواران "ابرهه" به مکه هجوم آورده و قصد نابودی کعبه و مسجدالحرام را نمودند ولی با معجزه شگفت الهی سرکوب شدند.


AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)


اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو



17 ربیع الاول - زادروز فرخنده امام جعفر صادق (ع) - سال 83 هجری قمری
امام جعفر صادق (ع) در روز جمعه، به هنگام طلوع فجر و به روایتی در روز دوشنبه، هفدهم ربیع‏ الاوّل سال 83 قمری دیده به جهان گشود و عالم انسانی را با انوار طیّبه خویش تابناک نمود. پدرش امام محمد باقر (ع) وی را به نام عموی نیاکانش جعفر طیّار (ع)، "جعفر" نام نهاد. حضرت جعفر بن محمد(ع) دارای یک کنیه معروف به نام "ابوعبدالله" و دو کنیه غیر معروف به نام‏های " ابواسماعیل" و " ابوموسی" بود. هم چنین، دارای القابی چند بود که معروف‏ترین آن‏ها عبارت است از: صادق، صابر، طاهر و فاضل.

شیعیان و محبّان اهل بیت (ع) وی را به " صادق آل محمد(ص) " می‏ شناسند. زیرا آن حضرت، هرگز سخنی جز راست و درست، چیزی نفرمود. پدر ارجمندش ،امام محمد باقر (ع) است که نَسَب وی با دو واسطه به امیر مؤمنان حضرت علی (ع) و با سه واسطه به پیامبر اکرم (ص) منتهی می‏ گردد.
مادر گرامی امام جعفر صادق (ع)، فاطمه، معروف به " اُمّ فروه" از زنان نیکو سرشت، نیکوکار و نیکو رفتار عصر خویش بود. این بانوی باتقوا و متدّین، از جهت فضیلت و منقبت، سرآمد زنان روزگار خود به شمار می‏ آمد و امام صادق (ع) در شأن و مقام وی فرمود: مادرم از زنانی بود که ایمان داشت، تقوا پیشه کرده و نیکوکاری می ‏نمود و خدا، نیکوکاران را دوست دارد.
امام جعفر صادق (ع) به مدت دوازده سال، حیات با برکت جدّ گرامی‏ اش امام زین العابدین (ع) را درک کرد و از مکتب تربیتی و علمی وی بهره وافر یافت. هم چنین، آن حضرت به مدت 32 سال از وجود شریف پدرش امام محمد باقر (ع) برخوردار بود و در تمام رویدادهای مهم در کنار پدر ارجمندش قرار داشت. مدت امامت امام جعفر صادق(ع)، 33 سال و ده ماه (از ذی حجه سال 114 تا 25 شوال سال 148 قمری) بود و در ایّام زندگی با برکت خویش با خلافت غاصبانه چند تن از خلفای اموی و دو تن از خلفای عباسی به شرح ذیل معاصر بود:
1- عبدالملک بن مروان (65 – 86 ق )
2- ولید بن عبدالملک (86 - 96 ق )
3- سلیمان بن عبدالملک (96 – 99)
4- عمر بن عبدالعزیز (99 - 101 ق )
5- یزید بن عبدالملک (101 - 105 ق)
6- هشام بن عبدالملک (105 - 125 ق )
7- ولید بن یزید (125 - 126 ق )
8- یزید بن ولید (126 - 126 ق )
9- مروان بن محمد (126 - 132 ق ) 10
10- ابوالعباس سفاح (132 - 136 ق )
11- منصور دوانقی (136 - 158 ق )
گفتنی است که نُه نفر اوّل از طایفه بنی امیه و دو نفر آخر از خاندان بنی عباس بودند و آن حضرت از هر دو طایفه، سختی‏ها و بی‏مهری‏های فراوانی دید؛ اما چون آن امام بزرگوار در انتهای دوران خلافت ستم کارانه امویان و در آغاز خلافت فریب‏کارانه عباسیان می‏ زیست، فرصت مناسبی به دست آورد تا در زمان انتقال خلافت از یک طایفه غاصب، به طایفه غاصب دیگر و سرگرم شدن آنان به یکدیگر، مکتب اهل بیت (ع) را به مسلمانان بشناساند و زمینه ترویج و تبلیغ این مکتب را مهیّا سازد و از این راه، بیشترین بهره را نصیب اسلام و مسلمانان نماید.
آن حضرت با تشکیل حوزه علمیه و تعلیم شاگردانی مبرز، چون هشام، زراره و محمد بن مسلم، تحول شگرفی در جهان اسلام و مذهب شیعه پدید آورد و جهانیان را با اسلام ناب محمدی (ص) و مکتب حیات بخش اهل بیت (ع) آشنا ساخت. به همین جهت، وی را پایه گذار مذهب "امامیه" دانسته و شعیان امامی اثناعشری را " شیعه جعفری" می‏ گویند. سرانجام این امام همام، در 65 سالگی به وسیله زهری که منصور دوانقی، به واسطه عوامل و مزدوران خود در مدینه، به آن حضرت خورانید، مسموم شد و به خاطر شدت زهر، به شهادت رسید. تاریخ شهادت وی، 25 شوال سال 148 قمری می‏باشد. امام موسی کاظم (ع) به همراه سایر فرزندان امام جعفر صادق (ع)، بدن مطهر پدر را پس از غسل، کفن و نماز، در جوار قبر پدر و جدش و عموی پدرش در قبرستان بقیع به خاک سپردند.

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد




AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)



AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)



AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)



AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)




AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)


AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)


AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)




AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)



AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)






تاریخ : پنج شنبه 93/10/18 | 6:41 عصر | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()

 

به هر زبانی که دوست دارید ترجمه کنید به روی پرچم کلیک کنید

سال نو مبارک

 

اطلاعیه در خصوص نحوه تشرف متقاضیان سفر زیارتی عمره مفرده سال 1393-1394

 

سال نو مبارک

1393/8/27

اطلاعیه عمره 94-1393

حج وزیارت استان تهران

 






تاریخ : یکشنبه 93/9/2 | 11:5 عصر | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()

 

 

عکس

 

ای مسافر یاور شبهای من                آشنای دیده ی تنهای من


ساعتی بنشین کنارم همچو آب      در سراب خشکی غمهای من


قصه غربت درون خانه ام                   بشنو از آتشگه تبهای من


چشمه های همزبانی را بجوی       در کویر خشکی لبهای من


شب دراز است وبسان یک درخت      ریشه کن در خلوت دمهای من 


سینه ای دارم پر از سوز سخن       گشته دریا سیل ماتمهای من


این خیابان بلند روزگار            پر شد از از هم گسستن های من


با تمام دل نبستن های من     غرق غم ها می شوم تا می روی







تاریخ : یکشنبه 93/9/2 | 8:29 صبح | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()

 

راز شش گوشه بودن ضریح امام حسین (ع)

چرا برخلاف ضریح و مرقد اماکن دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا(علیه السلام) شش گوشه ساخته شده است؟

ضریح جدید حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) به کربلا رسیده و قرار است جایگزین ضریح قبلی شود. ضریحی که مثل همه ضریح های قبلی این حرم مطهر، شش گوشه دارد. با رسیدن ضریح جدید حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) به کربلا، شمارش معکوس برای نصب آن آغاز شده است. ضریحی که در طول 6 سال با طراحی استاد محمود فرشچیان و با دستان هنرمندان ایرانی ساخته شده است. این ضریح قرار است جایگزین ضریح فعلی حرم امام حسین (علیه السلام) شود.

از طلا و نقره ایرانی تا چوب میانماری

در ساخت ضریح جدید که مساحت پلان آن 22?86متر مربع است، حدود 4.5 تن نقره خالص ، حدود 120 کیلوگرم طلای خالص ،600 کیلوگرم مس و حدود 400 کیلوگرم استیل و مقداری فلزات دیگر برای اتصالات ضریح به کار رفته است. وزن چوب های به کار رفته در ضریح مظهر حدود 5.5 تن است. این چوبها طبق شناسنامه روی آنها در سال 2003 از درخت ساج و جنگلهای کشور میانمار درجنوب آسیا تامین شده است. چوبی که بالاترین طول عمر و مقاومت را داراست. ضریح جدید در ابعاد 5?04 در 7?34 و با ارتفاع: 4?49متر ساخته شده و 20 پنجره هم دارد. غیر از استاد محمود فرشچیان که طراحی ضریح به عهده اش بوده، افراد بسیاری نیز در کارگاه ساخت این ضریح مقدس فعالیت کرده اند.

خطاطی مفاهیم ضریح شامل سوره کریمه قرآن، احادیث حول محور سیدالشهدا(علیه السلام) ، اشعار ، اسماء جلاله و نام‌های مبارک معصومین(علیهم السلام) و ... بر عهده استاد سید محمد حسینی موحد، از خطاطان بنام جهان اسلام بوده.کسی که تقریبا در تمام حرم های مطهر از جمله حرم مطهر امام رضا(علیه السلام) در مشهد و بارگاه امیرالمومنین(علیه السلام) در نجف، یادگاری از خط زیبایش را به جا گذاشته است. مهندسی ضریح نیز برعهده متخصصان عمران و معماری از جمله مهندس عبدالحمید توکلی بینا و مهندس مهدی خوش نژاد بوده است.

وقتی کارکنان بانک مرکزی به گریه افتادند

«محمود پارچه باف» رئیس سابق ستاد عتبات عالیات و مدیر وقت پروژه ساخت ضریح امام حسین (علیه السلام) درباره ایده اولیه ساخت ضریح جدید می گوید: «شخصی به اسم حاج محمد دانش اولین بار این فکر به ذهنش رسوخ کرد تا ضریح امام حسین(علیه السلام) را بازسازی کنیم و ایشان ما را دور خود جمع کرد و بر انجام این کار اصرار داشت. در اولین دیداری که برای آغاز کار با مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی داشتیم ایشان وقتی از موضوع با خبر شدند اشک ریختند و تاکید کردند ما شیعیان باید این کار را انجام دهیم.»
مدیر پروژه ساخت ضریح امام حسین(علیه السلام) با بیان اینکه اگر حمایت‌های آیت الله سیستانی و هماهنگی‌های ایشان با عتبه حسینی نبود این کار به سرانجام نمی‌رسید افزود: گروهی که برای خرید چوب ضریح، راهی بندر عباس شدند چوب را که متعلق به جنگل‌های برمه و صاحب آن یک تاجر سنی بود خریداری کردند که وقتی این فرد سنی مطلع شد که این چوب برای چه کاری قرار است مورد استفاده قرار گیرد استقبال کرد.

آن طور که پارچه باف می گوید: وقتی برای خرید نقره به خزانه بانک مرکزی رفتیم نقره‌های فراوانی در آنجا وجود داشت که کارکنان آن ها تا وقتی فهمیدند این نقره برای چه کاری قرار است استفاده شود با چشمانی پر اشک خود را به نقره‌ها تبرک می‌کردند. به گفته پارچه باف عنوان کرد: افراد زیادی بودند که می‌خواستند هزینه‌های ضریح را تقبل کنند اما در راستای تاکید مراجع تقلید که فرمودند بگذارید همه مردم در ساخت ضریح مشارکت داشته باشند.

راز ضریح شش گوشه

اما چرا برخلاف ضریح و مرقد امان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا(علیه السلام) شش گوشه ساخته شده است.
در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد. اما مجموع این روایت ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است. او در بخشی از این کتاب نام 17 نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جمله آنان است.برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیک‌ترین محل است.»
در بعضی از روایات دیگر از جمله کتاب «کامل الزیارات» جعفر بن محمد قمی هم آمده است: «امام سجاد ـ علیه السّلام ـ (با قدرت امامت و ولایت) به کربلا آمد و بنی‌اسد را سرگردان یافت، چون که میان سرها و بدن‌ها جدایی افتاده بود و آنها راهی برای شناخت نداشتند، امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ از تصمیم خود برای دفن شهیدان خبر داد، آن گاه به جانب جسم پدر رفت، با وی معانقه کرد و با صدای بلند گریست، سپس به سویی رفت و با کنار زدن مقداری کمی خاک قبری آماده ظاهر شد، به تنهایی پدر را در قبر گذاشت و فرمود: با من کسی هست که مرا کمک کند و بعد از هموار کردن قبر، روی آن نوشت: «هذا قبر الحسین بن علی بن ابی طالب الّذی قتلوه عطشاناً غریباً»؛ این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است، آن حسینی که او را با لب تشنه و غریبانه کشتند. پس از فراغت از دفن پدر به سراغ عمویش عباس ـ علیه السّلام ـ رفت و آن بزرگوار را نیز به تنهایی به خاک سپرد. سپس به بنی‌اسد دستور داد تا دو حفره آماده کنند، در یکی از آنها بنی‌هاشم و در دیگری سایر شهیدان را به خاک سپردند، نزدیک‌ترین شهیدان به امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرزندش علی اکبر ـ علیه السّلام ـ است؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ در اینباره به عبدالله بن حمّاد بصری فرموده است: امام حسین ـ علیه السّلام ـ را غریبانه کشتند، بر او می‌گرید کسی که او را زیارت کند غمگین می‌شود و کسی که نمی‌تواند او را زیارت کند دلش می‌سوزد برای کسی که قبر پسرش را در پایین پایش مشاهده کند.

بنابراین به نظر می رسد گوشه های اضافی ضریح مطهر امام حسین(علیه السلام) محل دفن پسر بزرگ ایشان یعنی حضرت علی اکبر(علیه السلام) باشد و محل دفن نوزاد شش ماهه اباعبدالله الحسین(علیه السلام) یعنی علی اصغر(علیه السلام) نیز روی سینه پیکر مطهر امام حسین(علیه السلام) باشد.

 

 

emam hosein (13)

حسین جانم! به خدا عزیزتر از پدر و مادر و همسر در این دنیا ندارم اگر چیزی قیمتی تر از این داشتم دیگر نمی گفتم بأبی انت و امی و نفسی و اهلی یا اباعبدالله ...

حسین جانم!

می دانید نماز اول وقت به حرمت شماست که شرافت گرفت!

چون نماز اول وقت، وقت نماز شماست... وقت رکوع شماست.... وقت عروج یاران شماست...

حسین جانم!

در کربلا غوغایی شد که هفتاد و دو آیه بر مُلک وحی نازل کرد...

از این سرزمین هر روز ندایی به آسمان بلند است....

جبرئیل چرا معطلی! اقراء ...

سوره حسین را بخوان! بسم الرب الحسین(1) عباس (2) علی(3) علی(4).....

بگذار تا یادم نرفته سئوالی را از شما بپرسم...

ادب یعنی چه؟ آقا جان چرا من سئوال می پرسم و شما فقط به عباس نگاه می کنید؟!

راستی از همه سوی مشک برادرتان عباس آب می ریزد....

بچه های هیئت همه از تشنگی سیراب شدند...

عباس که برای دشمن رجز نخواند، دارد برای شما ترانه می سازد!

ولله ان قطعتموا یمینی

انی احامی ابداً عن دینی....

حسین جانم!

شما که دل من را بردی...

اما مگر می شود دلربای عالم!

دلی را برده باشی که به زخم معصیت خونابه باشد؟!

شنیده ام در آن هنگامه جنگ زخم های حر را به دستمال سبزی بسته ای...

آقا جانم!

از آن دستمال چیزی برای دل من هم مانده است؟!

تو رو خدا بس است حسین جان...

خواهش می کنم بس است دیگر...

بازوانت خسته اند دیگر...

مگر نمی شنوید ندای اهل آسمان را!

قبول است .... قبول!

همه شهادت می دهند که شما بهترین سرِّ باز خدایی...

آقا جان رسم عرب این است که وقتی کسی از اهالی خانه ای خونش به ناحق زمین ریخته می شود تا وقتی انتقام خون او گرفته نشده بر سر در آن خانه پرچم سرخ نصب کنند. این پرچم وقتی جایش را به پرچم سیاه می دهد که کسی انتقام خون ریخته شده را بگیرد....

صدها سال است که گنبد طلایی شما پرچمش سرخ است...

حسین جانم!

فرزند شما با دعای ما که نیامد...

تو را به مادرتان قسم شما دعا کنید که بیاید....

 






تاریخ : جمعه 93/8/9 | 10:36 صبح | نویسنده : حاج شهنام دراوه | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • زیر وب

  • ابزار پرش به بالا